ماهنوز عقدیم یه مدته رفتاراش عجیبه گاهی خیلی بهم توجه میکنه و اهمیت میده و گاهی اصلا براش مهم نیستم الان چندماهه همش من بهش میگم بیا باهم بریم بیرون بیا پیشم اون اصلا نمیاد الان یک ماهه من نگفتم اونم نیومده حتی برای کار رفته ی شهر دیگه قبلش نیومد منو ببینه و همینجوری رفت هرروزم داره از محبت کلامیش کمتر میشه وقتی میپرسم چته میگه ازت حس بدی میگیرم حالا چرا؟؟؟ چون خودش روی مخم رفته و منم بهش گفتم کارت اشتباه بود و بحثمون شد بخاطر بحثی که اون مقصره الان از من حس بدی میگیره که از حقم دفاع کردم😒
بهم میگه تو اخلاقت بده تو خواستی خرت از پل بگذره اخلاقتو رو کنی( اینا حرفایی که خواهر سلیطش میزاره تو دهنشا) من همیشه همین بودم اخلاقم تغییری نکرده فقط چون در مقابل رفتارهای بدش کوتاه نمیام دیگه حالا شدم ادم بده . اوایل میزاشتم پای بی تجربگیش چون من اولین رابطش هستم میگفتم مهم نیست یادمیگیره رفتار درستو حالا دیگه کوتاه نمیام با زبون خوش بدون دعوا میگم رفتارت کارت بد بود تکرارش نکن بعد ناراحت میشه که چرا میگی رفتارم بده اخرم میگه ازت حس خوبی نمیگیرم . حس میکنم زنگ زدناش و همه چیز زوریه از روی علاقه نیست من چیکار کنم بنظرتون چشه اخه چرا ی روز خوبه ی روز بده خسته شدم از اینکه نمیدونم براش چه جایگاهی دارم . امروز از سفر برمیگرده بنظرتون کار بدی میکنم اگر نرم استقبال؟ اگر نرم خونه مادرشوهرم؟ اگر نرم پیشش و جواب تماساشو دیگه ندم؟ میخام برم درخواست طلاق بدم بنظرتون اشتباهه؟ خیلی اذیت دارم میشم اخه متوجه منظورم میشید خانوما؟ ن محبتی ن حمایتی حتی انگاری علاقه نداره بهم دست بزنه من قبل ازدواج با ایشون پیشنهادهای بهتری داشتم که بخاطر ایشون رد کردم چون بهشون علاقه داشتم حالا که میبینه منو داره رفتارش عوض شده . اصلا نمیفهمم چیشده چرا اینجوری شده اخلاقش زمانی که دوست بودیم این مدلی نبود بعد عقد یک ماه بعدش این مدلی شد همش حس میکنم بخاطر خواهرشه اونه که داره پرش میکنه
