ب بابام خیلی رحمم میاد جدیدا
همش سرکاره وقتایی هم میاد خستس رسمااا
خودش گوشیش از این لمسی قدیمی هاس برا من گوشی نو خریده همونی ک میخواستم
گردنشو تازه عمل کرده مدام گردن درد با این درد میره سرکار
احساس میکنم سربارشم
مثلا خودش لباس نمیگیره یا کمتر پیگیره ک من چند دست بگیرم کمتر میخوره من بیشتر بخورم
حس میکنم خیلی مظلوم
مثلا چون سرکاره تا شب بعد باششگاه میخواس بعد کارش بره ک چون من تنهام خونه نرف هرکار کردم
دلم گرفته حس میکنم ی ادم بی خاصیتم ک عرضه هیچی ندارم و ی ادم دیگ بخاطر من داره سختی میکشه
دلم گرفته نمیتونم زحمتاش رو جبران کنم
بابامم سنی نداره ۳۹ سالشه کلا
میگم خونه تنهام چون با پدرم دوتایی زندگی میکنیم