2777
2789
عنوان

خاطره ناظم مدرسه مال هفتاد

532 بازدید | 35 پست

مدرسه میرفتیم .

ناظم سخت گیری داشتیم .

لامصب خیلی سخت گیر بود..

یک روز زنگ تفریح دیدیم بدون اینکه حرفی بزنه .

دختری را اروم از گردنش گرفته دور یک قسمت از حیاط مدرسه میگردونه .

زنگ تفریح کلی بچه سر صف بود .

خوب دختره گریه نمیکرد .

دیدیم یک دفعه ناظم گوش دختره گرفت پیچوند .یعنی دیگه گوش دختره دست ناظم بود.میپیچوند .

بازم دختره گریه نمیکرد .

وگرنه میدونستیم بد درد داره .




از این ناظم بداخلاق کلی خاطره دارم .

ماها را تنبیه جمع کردن اشغال میکردند .

یا یک دحتره را واسه تنبیه الکی لباس فرمش را در بیاره .البته در نیاورد ولی دختره را نگه داشته بود گوشه ای برای اینکه ابروش بره وقت زنگ تفریح بچه ها میدیدند .داشت دختره گریه میکرد .ناظم هم پیشش بود مثلا داره لباس فرم در میاره .ولی در نیاورد.


فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 

از کسایی که غرور ادمارو میشکنن متنفرم

دانشجوی کنکوری"😑"متاهلم"💞" درخواست دوستی نمیپذیرم"🧑‍🦯🕳نی‌نی‌سایت‌ دنیای کوچیک منه و تاپیکای قفلم دلخوشیم تو این دنیای کوچیک"💜" دوست داشتن تورا چگونه توصیف کنم؟ جز اینکه بگویم بی تو مرا نیست! "♥️"هرکی داره با غمی میجنگه که ما ازش بی خبریم؛ با هم مهربون تر باشیم"💚"فعلا میسازم؛ چه میشود کرد؟ مگر میشود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی در آورد؟ همین هست که هست"💔" اگر کسیو فرشته دیدی، بدون تو بالش بودی"💛"

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


2805

من ناظم و مدیر و معاون و معلم وحشی کم نداشتم مطمین هستم هنوزم تو نظام آموزشی مون تعدادشون غالبه نسبت به آدم حسابیاش ولی تصمیم گرفتم خوبی هایی که ازشون دیدمو بگم هرچند محدوده تا بقیه هم ببینند یاد بگیرن

من یه مدیر داشتم تو ابتدایی انقد خانم مومن و مهربونه و مسئولیت پذیری بود که من به شخصه هرجای دنیا که باشم و ببینمش خاک پاش میشم ایشون به ما هم مسئولیت پذیری تو زندگی رو یاد داد و هم عزت نفس و جوانمردی  و صبوری رو ایشالا هرجا که هست سلامت باشه 

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️

سی سال گذشته ولی من هنوز یادمه که معلم کلاس دومم روز اول مدرسه به من گفت برو میز آخر بشین ،دختر دوستشو گفت بیاد میز اول جای من بشینه، وقتی ثلث اول شاگرد ممتاز مدرسه شدم  ثلث دوم جامو عوض کرد آورد میز دوم ،هیچوقت یادم نمیره همون هفته های اول دفتر املا منو پرت کرد تو صورتم چون صفحه اول رو خط کشی نکرده بودم ...

۱۲ سالم بود دبیر تاریخ اومد فیلم آشنایی با سلسله های تاریخی رو گذاشت تو کلاس؟بودیم 

برگشت گفت هرکی دوس نداره بره بیرون . 

من و چندنفر رفتیم بیرون 

با چوب ۳ بار زد کف دستم 

شاد باش بخندی میگذره ناراحتم باشی میگذره پس بخند که حداقل به خوشی بگذره    

راهنمایی بودم معاون مدرسه همه بچه هارو ب خط کرد گفت دو تا انتخاب دارید یا با چوب بزنم کف دستتون یا کلاغ پر برید .

من و ی چندنفر کلاغ پر انتخاب کردیم  تا برمی‌گشت بقیه رو بزنه یهو با دوستامون میدوییدم جلو بیفتیم همینکه برمی‌گشت دوباره کلاغ پر میرفت تا ته حیاط

شاد باش بخندی میگذره ناراحتم باشی میگذره پس بخند که حداقل به خوشی بگذره    

کلاس دوم دبیرستان بودم دبیر ریاضی یهو صدام زد دفترم ببینه مسئله ها رو نوشتم یا ن .

آخه هرکسی میرفت پاتختی سوالی حل میکرد بچه ها باید مینوشتن 

من دفترمو  با ۳ تارنگ می‌نوشتم مرتب و تمیز 

عقب ک میموندم با حوصله از کنار دستیم میدیدم  . یهو صدام زد دخترمو چک کنه دید ننوشتم .

همونجا دفترمو وسط کلاس پرت کرد !

دفتری ک با عشق رنگی رنگی نوشته بودم 

اینم بگم من تا دبیرستان شاگرد نمونه بودم از دوم دبیرستان درسام ب شدت افت کرد .

خاطره زیاد دارم 

شاد باش بخندی میگذره ناراحتم باشی میگذره پس بخند که حداقل به خوشی بگذره    
من ناظم و مدیر و معاون و معلم وحشی کم نداشتم مطمین هستم هنوزم تو نظام آموزشی مون تعدادشون غالبه نسبت ...

ماهم داشتیم .الان خیره .مدیر نمونه بود.خط کش زدن به دست بچه ها را ممنوع کرده بود.

فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
ناظم بود یا ساواکی

عقده ای حسود بودند ‌چون مدیر مدرسه بغلیشون از بس تشویقی بوده وارد مدرسه تیزهوشان شده .ما تا کلاس سوم مدرسه ای بودیم مدیرش کتک زدن شدید بچه ها را ممنوع کرده بود.فوقش در حد سیلی .این مدرسه بغلی مال کلاس چهارمم بود .عقده ای شده بودند .که بقیه حساب ببرند.

فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
کلاس دوم دبیرستان بودم دبیر ریاضی یهو صدام زد دفترم ببینه مسئله ها رو نوشتم یا ن .آخه هرکسی میرفت پا ...

سر همین دفتر .


فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
۱۲ سالم بود دبیر تاریخ اومد فیلم آشنایی با سلسله های تاریخی رو گذاشت تو کلاس؟بودیم برگشت گفت هرکی دو ...

درد داشت

فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792