2777
2789
عنوان

عاقا یک کاری کنید من بهش برسم

| مشاهده متن کامل بحث + 745 بازدید | 83 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2805
چیکارته چ نسبتی باهاش ذاری شاید تونستم کمک کنم

یک آشنا دوره ، شاید سالی یک دو بار ببینمش ولی فاصلمون دو سه محله بیشتر نیست ولی الکی نمیتونم بهش سر بزنم ک

برخورد نزدیکم زیاد داشتیم 

یکبار تو مجلس یک دقیقه دو قیقه تمام جلو همه به دیوار تکیه داده بود و داشت منو نگاه می‌کرد،  کلا کارم زیاد رو سرش بود ولی زل زده بود ب من ، منم مثلا خودمو زدم ب اون راه ک حواسم نیست 

کاش کاش همون لحظه یک نخی میدادم و رابطمون رو جدی تر میکردم 

الان شمارشم دارم ولی روم نمیشه پیام بدم  چون پسر کلا خیلی با شخصیت و متین و خوبه ، اگه مثل پسرای دیگه بود بازم یک برگی میزدمش

بگو دوست دارم بشنوم

من وقتی 18 سالم بود از با یه پسر خیلی اتفاقی آشنا شدم اون 28 سالش بود اونقدر مهربون و گوگولی بود که نمیتونی فکرشو کنی همیشه خندون خیلی جنتلمن از یه خانواده خوب شغل خوب همه چیش عالی بود 


شب و روز من شده بود فکر کردن به این آقا پسر 


به هر بهونه میرفتم بیمارستان که چند دقیقه بتونم ببینمش 


دیگه به جایی رسیده بودم که هر ثانیه به خدا التماس میکردم اینو بده به من 


من که به هیچی اعتقاد نداشتم هرچی طلسم عشق و قرآن و جادو و جمبل بودو امتحان کردم 


تا یهو همه چی دست به دست هم داد و دوباره باهم رو در رو شدیم 


همون موقع بهش گفتم من از شما خوشم اومده اونم منو می‌شناخت یه نگاه بالا به پایین بهم داشت چون بچه بودم دیگه و زیادم خوشگل نبودم ولی زشت هم نبودم کیوت بودم بیشتر 


پیجشو بهم داد و با یه لبخند هی نگام می‌کرد 


منم شب رفتم خونه بهش پیام دادم شب تا صبح خوابم نمی‌برد از خوشحالی و غم 


ما دخترا وقتی یکی خیلی ذوق داشتنمونو نداره خودمون میفهمیم تو برخورد اول منم یه چیزایی بو برده بودم 


بعد ایشونم تا صبح پیام جواب ندادن و بعدش گفتن خب حالا بگو از اول و شمرده شمرده 


منم نمی‌تونستم دوباره غرور مو بزارم وسط و گفتم همون چیزی که دیشب گفتم واضح و شمرده بود و ایشونم یک روز بعد سین کردن و با اینکه من شیفت بودم معذرت خواهی کردن 


بعد گفت من دخترای زیادی سمتم میان و آدرس خونشو داد که شبو باهم باشیم 


این پیشنهاد از طرف کسی بود که برای من فرشته ی‌ بی‌گناه بود آدمی که دیگه مثلش نیست و فلان 


همون لحظه یه جوری از چشمم افتاد که دیگه باورم نمیشد اون همه عشق چجوری تبدیل شده بود به نفرت انفالوش کردم چند باری ریکوئست داد که دیگه بلاکش کردم و تموم شد این عشق طوفانی 

برای چیزی که نمیشه اصرار نکن من که سعی میکنم بهش فکر نکنم دیگه ولی اگه اتفاقی یه جا ببینمش تا چند رو ...

من هر روز تو فکرشم ، میگم شاید اگه باهاش دوست شک و نزدیک شم بهش رو کارم بهتر بتونم تمرکز کنم 

خیلی میخام بغلش کنم ، ملا قد بلند و هیکلی هم هست فک میکنم حس خوبی داره 

خسته شدم از رویا و خیال بافی دیگه 

من وقتی 18 سالم بود از با یه پسر خیلی اتفاقی آشنا شدم اون 28 سالش بود اونقدر مهربون و گوگولی بود که ...

چ راحت بیخیالش شدی ولی پسره مغرور بوده و ب فکر سو استفاده 

پرستار بود پسره یا پزشک ؟؟؟؟

الان ازش خبر داری ؟؟؟؟

من هر روز تو فکرشم ، میگم شاید اگه باهاش دوست شک و نزدیک شم بهش رو کارم بهتر بتونم تمرکز کنم خیلی می ...

میفهممت من نزدیک ۶ساله که ازش خوشم میاد ولی نمیشه نه اون حرفی میزنه نه من میتونم البته فکر میکنم دوسم نداره💔

2809
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792