از دست دختر 5ساله م جون به لب شدم

نه عزیزم تو چیزی کم گذاشتی.

بیش از حد  از خودت مایه گذاشتی واسه همین نتیجه عکس داده.

از همین لحظه شروع کن بتدریج توجهت رو کم کن و روشت رو عوض کن.چند سالشه عزیزم؟

اینا دیگه در مورد پسر من جواب نیس اصلا یه بل بشویی راه میندازه نمیزاره حرف یا توضیح بدم از هیچ چیز نمیترسه از هیشکیم حساب نمی‌بره کامل عاجز شدم 

همه اینارو دارم ولی اصلا اگه روزانه سه چهار بار قاطی نکنه همه چیزو دعوا و اعصاب خوردی راه نندازه روزش شب نمیشه ما واسه هر بیرون رفتنی تو این شش سال با بهونه گیری و بحث و گریه رفتیم دیگه بقیه موارد خودتون بدونید حال و روز منو

ای وای....خدا بهت صبر بده😅😅انشاالله بزرگ شه اکی میشه عزیزم

۶ سال عزیزم اتفاقا تقریبا یه سه چهار ماهی میشه همین کارو کردم یعنی ببخشیدا این جوری میگم حالا نمیدونم درسته یا غلط من رفتارم جوریه که همیشه اتمام حجت میکنم ینی از اول تمام سختی رو به جون میخرم که نتیجه رو ببینم الان میره پیش دبستانی تا جاییکه بتونیم سر درس و مشق نمیبینم تا خودش انجام بده چون فک میکنم اگه عادت کنه تا دبیرستان همینه حال و روزم چون دیدم که میگم کتاباشو میگم خودش جمع کنه کیفش بره مدرسه الان اومدیم خونه من اومدم تو اتاق البته لج کردم گف تو بلد نیستی یاد بدی گفتم باشه عزیزم خودت بنویس اشکال داشتی بپرس نوشت آورد هرروز سر ننوشتن جنگ داریما تعجبم الان ولی فک میکنم پسر من دنبال اقتدار و مستقل شدنه

دقیقا همینه.

بذار کاراشو خودش انجام بده اگ کم کاری کنه معلمش بهش توضیح میده و به قول معروف حسابشو میرسه.

داستان همون هرس شدنه هست.ما وقتی گیاهی رو هرس میکنیم داریم به رشدش کمک میکنیم.اینم همونه.

یه جاهایی لازمه سمبه پر زور باشه که بچه رشد کنه و مستقل شه

عزیزم باز شما یه درجه از من شرایطتون بهتره خداروشکر فک کنم من انگار یه مرد کوچیک مستبد و زورگو بالاسری هرروز و این خیلی منو زجر میده اصلا پسرمن بقولی انگار مهدیه ببینید الان گفتم نشسته داره مینویسه الان اومد باز شروع کرد داره رو من حمله میکنه بیست بار گفتم برو اونور هنوز داره ادامه میده تا جایی ادامه میده که منو روانی مطلق میکنه یه چیزی میگم دستشو فشار میدم یه اشتباهی میکنم بعد پنج دیقه ول میکنه باز بدتر برمیگرده بخدا در عذابم اگه بگم از جونم سیرم کرده دروغ نگفتم

همین عزیزم انگار شا نپرسیده من پایین‌تر نوشتم با اذیت فراوون ولی الان داشت خودسر می‌نوشت چون بهش گفتم خودت بهتر میدونی یکمیشو نوشت بعد باز حمله به من اصلا لبخن رو لبم همیشه ماسیدس

دختره من ۶ سالشه دیوونم کرده...لجباز..پرخاشگر.. پیش هم میره ولی اونجا آرومه.. 

دختره منم همینه

یه سوال از همه اونایی که مشکل مشابه داشتن؛ بچه هاتون تک فرزنده؟! یعنی ممکنه به این علت باشه؟! چون منم دخترم سه سالشه کم کم داره این رفتارها رو نشون میده

من اگه اینا بهش بگم گریش به عرش میرسه

انشاالله فقط میگم ای خدا این شش سالگیش بگذره به خوبی و خوشی بخدا همه از رفتارای ما در استرسی خواهرم زنگ زده خواب بد دیدم راجعبتون سردرد شدید داره صدقه دادم آیت الکرسی خوندم چون همیشه ما درگیری داریم اینجور اذیت میکنه که هلش اینا میدم از عذاب وجدانم میمیرمم همم میگم خدایی نکرده یچی بشه چیکار کنم انقد خسته روحیم حد نداره بخدا دیروز ۱۸ ساعت سرپا بودم خستگی جسمی بکنار روحا انقد عذاب میکشم جسمی یادم میره 

کاملا موافقم باهاتون انقد دلم پره ببخشید سر همتونو درد آوردم