خب اشتباه کردی عزیزم پنهون کاری از شوهر نکن حالام مسئولیت این دروغ رو قبول کن
تو حتی خانواده هم درگیر کردی و شریک این دروغ اشون کردی
اعتماد این روزا خیلی سخت شده
فکر کن قضیه برعکس بود چه حالی داشتی؟مثلا شوهرت بره با دوستاش بیرون ولی بگه خونه مامانش بوده و با خانوادش هم دست به یکی کنه که بهت دروغ بگن
خب خیلی حس بدی داره دیگه حس اینکه دست به سرش گذاشتن سخت میشه دیگه بهشون اعتماد کرد.
دروغ دروغ هست کوچک بزرگ نداره
شوهرت ببر اون آرایشگاه و حرف تو دهن خانم آرایشگر نزن اجازه بده خود آرایشگر بگه که شما فلان روز اینجا بودید یجور غیر مستقیم بگرس بگو خانم فلانی شوهرم از رنگ مو خیلی راضی بود داشتیم رد میشدیم اومدم یه سر تشکر کنم خیلی وقت برد خود آرایشگر میگه آره چند ساعت طول کشید و تا غروب مثلا
غیر این راهی نیست البت اگه شوهرت بتونه اعتماد کنه و نگه با خانم آرایشگر هم دست به یکی کردی