یعنیا حرف خودمو میزنم بعدش خجالت میکشم
ببینید من کلا از بچه های فضول که هرجا میرن سیرتا پیاز خونه رو تعریف میکنن یا از اینجا خبر میبرن اونجا خوشم نمیاد ، راستش خودمم آدم فوضولی نیستم اصن خیلی چیزا برام مهم نیست میگم خب به من مربوط نیست
بعد من بچم خیلی کوچیکه هنوز، ده ماهشه
از نوزادی مادرشوهرم تا میدیدش هی پشت هم میگفت بابابزرگت کی اومد دیدنت؟ مامان بزرگت چی برات اورد؟ مامان چی خریده برات؟ یعنیا پشت هم سوال میپرسید ازش
بعد امروزم ما بیرون بودیم ، باغ بابام اینا بودیم ، شبشم اومدیم خونه مادرشوهرم ، بعد تاااا رسیدیم باز شروع کرد ، بابابزرگو دیدی؟ چی بهت گفت؟ مرغ داره بابا بزرگت؟ چیا داره؟ چیکار کردین؟
قشنگ پشت هم میپرسید ، نفس نمیکشید
خب من پیش خودم گفتم این الان بچست حرف نمیزنه ، با این مدل سوال پرسیدن چهار روز دیگه همه زندگی منو ازش میپرسن ، مخصوصا که تو یه ساختمونیم و ممکنه بچه بعدا زیاد تنها بره اونجا
رو به مادر شوهرم با خنده گفتم قشنگ دارید آمارو از الان میگیرید ازشا!!؟ یه خبرچین حسابی بار میاد پسفردا ، با خنده و اینا گفتم و بعد سریع محلو ترک کردم ، رفتم یه کار دیگه کردم
بعد مادرشوهرمم هیچی نگفت دیگه
الان هم یکم خجالت میکشم ، هم امیدوارم دیگه انقد سوال نپرسه از سرش بیفته😶