خرید خونه با خودتونه یا همسرتون

ببین الان من بچه ندارم . عاشق بچه ام اما بچه اوردن واسم کابوس شده .چون هی میگه نوه میخام نوه میخام من بدم میاد تو ناخودآگاهم میگم اگه بچه بیارم پس ب حرف اون گوش کردم و اوردم .بعدش میگه من بزرگش میکنم یا میگه اره پوشک نخرید من کهنه میبندم بهش میشورم و فلان. از الان تو فکر پوشکه 

بعد من دوس ندارم اینجوری . یا اونروز ب خواهرش نبات داد گفت نوه ت دنیا اومد نبات داغ بده بخوره 😐 از این دوا درمونای قدیمی بدم میاد بخدا میدونم بچه بیارم عذاب دنیارو به جون بخرم باید.اونوقت حرفم بخام بزنم میخاد بگه من با تجربه م و فلانم. 

اون علاوه بر خسیس چندشم هست 🤣 من اونروز لیف میبافتم مادر شوهرم میگه من لیفمو چندساله دارم دیگه نخ نما شده .

من ۴ ساله عروسشونم یبار ندیدم لباس جدید بخره همون ک بار اول دیدم تنش هست .

الان سه روزه مریضه از من قرص شربت گرفت . بلند نمیشه دکتر بره . انقدرم خسیسه دلش نمیاد غذا مقوی بخوره ک . فقط املت و استامبولی ماکارونی خورشتا هم قیمه قورمه . کل منو غذاییشه . بعد حالا بیا ببین چقدر طلا آویزونه ازش 

امامزاده سیار 🤣

زیاده اما بخون 🤣

نه متاسفانه چون خونه رو خودمون ساختیم نمیشه جدا بشم.ببین آدم بدی نیست اما حس میکنم یه وقتا میخواد مادرشوهر بودنشو ثابت کنه .بعد من ی جوری بزرگ شدم ک بابامم جرات نداشت بگه بالا چشمت ابرو . سرخود بزرگ شدم سرکار رفتم قاطی ۴۰ تا مرد کار کردم کلا هیچی واسم مهم نبوده . مادرشوهرمم یه چی بگه خیلی رو مخ من باشه الکی میگم باشه اما بازم کار خودمو میکنم

الانم ک میگه بچه میخام بمن نمیگه ب شوهرم میگه .چون هی بمن میگفت بعد گفتم پول ندارم گفت تو بیار خرجش با من گفتم اولا من بدم میاد کسی خرجیمو بده.میبینی ک من جهازمم خودم خریدم از بابام نخاستم . حالا اگه ناخواسته باردار بشم شاید کم اوردم ازت پول بخام .اما اینکه رو حساب تو بخام بچه بیارم عمرا . گفتم دوس ندارم با گدایی بچه بزرگ کنم 

یه بارم گفت گفتم رفتم پرسیدم ۲ میلیون چکاپ اولیه ش میخواد ۲ میلیون بده فردا برم چکاپ 🤣 دیگه بعده اون بمن نگفته بچه 

ببین حدود مثلا ۲۰۰ گرم طلا داره . یه زمین بهش ارث رسیده ده میلیارد قیمتشه . دوتا خونه دادن اجاره . قسط و بدهی و فلان ندارن. بچه مجرد ندارن .باز میناله باز یه گوهی میخاد بخوره ب شوهرم میگه پول بده مثلا گوجه ربی بخرم پیاز بخرم فلان کنم. اونروز یدونه سرخاک میخاستن برن با تاکسی نرفتن .زنگ زدن سر ظهر شوهرم از سرکار اومده اینارو رسونده . دوباره شب رفته اورده .میگم این همه ثروت داری خوابوندی اونجا بده بچه ت سرمایه کنه یه مغازه بخر اصلا ب اسم خودت بخر بذار پسرات کار کنن باز تهش که میرسه به همین پسرات آخه . شوهر بدبخت من واس ماهی ۱۲ تومن صبح زود میره ساعت ۹ شب میاد . اون یکی  پسرش هم آواره ی این شهر و اون شهره واس یه لقمه نون . تابستون اومده بود میگفت یخچال ندارم تو خونه م 

فقط دوتا پسرن .شوهر من پول داشته باشه خرج میکنه نباشه محتاط تر خرج میکنه 

اون یکی پسرشم کلا زندگی جمع کن نیست میره سر کار میشینه اون پولو میخوره تموم ک شد دوباره میره سر کار بعدی‌.زن و بچه م نداره .کلا میگه جمع کنم واس کی ؟ خودم میخورم عشق حالمو میکنم میره

بابای منم پولداره اما من خاستم ازدواج کنم یه هزاری واسم خرج نکرد جهااز ک نخرید عروسی نگرفت 

ببین شوهرم داشت میومد خاستگاری میوه و شیرینی نخرید بابام . من خودم گرفتم . در این حد .منم دو ساله قطع رابطه کردم با خانوادم

من سلیطه م مادره جرات نداره حرف بزنه بهم.یبار گلدون از دستم افتاد شوهرم ب شوخی گفت پیش مامانم حواست باشه .مادرش گفت اخه قبلا عروسارو واس کار کردن میوردن و فلان و بیسار .گفتم اون واس قبل بود الان عروسا خرج خونه میدن .شوهرم گفت تیکه انداختی ها گفتم اره . چون واقعا هم خرجی بامن بود