بچه ها من اعصاب ندارم
زنگ زدم مامانم بیرون بود گفتم شام چی بزارم
گفت پول نداریم نری گوشت بگیریا یه چیز ساده درست میکنیم
نگو خواهرم داداش کوچیکمو میفرسته میگه برید گوشت بگیرید منه از خدا بی خبر هم به داداشم گفتم مامان گفته گوشت نگیرید
وای خواهرم اومد خونه چنان قشقرقی به پا کرد منم داشتم شیرینی میخوردم جعبشو از دستم کشید بیرون به حالت تند
گفتم چته مگه رم کردی وااای نگم براتون زد پشت کمرم
منم گفتم اینجوریه برداشتم سفت تر از اون کوبوندم
بابام واسطه شد جدامون کرد اون فوش میداد منم جوابشو میدادم مامانم اومد بزور منو انداخت تو اتاق
نمیدونم این همه وحشی بازیمون چجوری گل کرد اما قبلا اینجوری نبودیم اصلا
میخواستم بدونم مقصر کیه
مامانم میگه تو بودی