لعنت به شوهرت عزیزدلم قدم نورسیده مبارک. طبیعیه . من تو اتاق عمل بچمو دیدم اوردن گذاشتن صورتم داد ...
چرا مردا اینجوری میکنن؟ شوهر من از شبی که بچه دنیا اومد جدا خوابید تا الان که ده ماهشه. اینقدر اذیتم کرد بعد به دنیا اومدن بچه که الان فقط یه مرده متحرکم.
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
شوهر منم از وقتی بچه به دنیا آمد تا الان که نزدیک دوسالشه جدا میخوابه،تا یکی دوماه اول بعد از زایمان ...
شوهر من هنوزم قیافه میگیره. کلا حرف نمیزنه با من. فقط در موارد ضروری در مورد بچه. خودش بچه میخواست و این کارو با من کرد. من که دیگه ازش دل بریدم. بچه م هم بزرگ بشه خونه زندگیم رو ازش جدا میکنم.
چرا مردا اینجوری میکنن؟ شوهر من از شبی که بچه دنیا اومد جدا خوابید تا الان که ده ماهشه. اینقدر اذیتم ...
ایوای فداتشم چقدر از اعماق وجود درکت کردم من بعد سه ماهگی ساکم رو بستم گفتم اگه قرار به تنها خوابیدن باشه خب تنها تو اتاق بخاب و فرض کن منم پذیرایی خوابیدم لاقل برم خونه مادرم مسن هم باشه پیش منو بچه بخابه کافیه چون من افسردگیم جوری بود فکرمیکردم بخابم بچه قل میخوره لحاف میره دهنش بعد.... تا صبح دید میزدم. گفت تو یکاری نمیتونی درست حسابی انجام بدی بچه داریم روش گفتم ببخشید که بار اولمه و تجربه ندارم. دیگه خیلی بحث کردیم اخرسر از سه ماهگی به بعد اومد پیش بچه. تو بهش گفتی بیاد پیشتون؟
لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
شوهر من هنوزم قیافه میگیره. کلا حرف نمیزنه با من. فقط در موارد ضروری در مورد بچه. خودش بچه میخواست و ...
بجای ما اونا افسردگی بعد زایمان میگیرن. به حرفم باشه میگن شما فکرذکرتون شده بچه مارو نادیده میگیرید درصورتیکه شوهرم میومد از هشت تا 12 با بچه بازی میکرد بعد میرفت میخابید
لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
ایوای فداتشم چقدر از اعماق وجود درکت کردم من بعد سه ماهگی ساکم رو بستم گفتم اگه قرار به تنها خوابیدن ...
هزار بار گفتم. بچه خیلی بدخوابه. شبا هزار بار بیدار میشد. گریه کردم، التماسش کردم گفتم آخر هفته یه شب بیا پیش ما بخواب گاهی که بچه گریه میکنه تو بگیرش من بخوابم. از بی خوابی داغون شده بودم. اعتنا نکرد. توی بدترین شرایط روحی بودم منو طرد کرد.
این احساس طبیعیه همه مادرا دارن فقط بقیه پنهونش میکنن بهتره خودت کارای بچه رو انجام بدی خیلی زود بهش وابسته میشی و مهرش به دلت میشینه منم تا چند ماه فقط وظیفم رو انجام میدادم میگفتم چون به دنیاش آوردم مسئولم و....اما بعد دوستش داشتم و عاشقش شدم
البته یه مقدارشم به این مربوطه که رابطه ی خوبی با پدرش نداری
می دونی رفیق؟ انتظار نداشته باش خدا نیمه ی خالی لیوانت رو پر کنه،وقتی نیمه ای که بهت داده رو، ندیدی! خدا تو قرآن نگفته اگه شکر کنی نعمتت رو زیاد می کنم! گفته اگر شکر کنید شمارو بزرگ میکنم! آره راست میگه! باران رحمت الهی همیشه می باره این ظرف ماست که بزرگ و کوچیک میشه! اگه خدا ظرفت رو بزرگ کنه چقدددر خوب میشه؟؟ میتونی وقتی زیر بارون بودی، بیشتر از قطرات زیبای باران بهره ببری....آره رفیق جان چند بار اتفاق افتاده ۹۹تا خدا بهت داده زوم کردی به اون یدونه ای که نداشتی؟؟ گفتی چقدر بدبختی؟؟ میدونی اگه نعمتات رو نبینی کم کم از دستشون میدی؟اصلا بگو ببینم چند مرتبه خدارو باتمام وجود به خاطر همین نعمتایی که پیش پاافتاده میدونی شکر کردی؟؟اصلا میدونی اجر شکر در برابر نعمت بیشتر از صبر بر بلاست؟ عزیزم دست از بد دیدن و کم و کاستی دیدن بردار، بزرگ کن ظرفت رو، خدای ما خدای فراوانی ها و نعمت هاست........................ای عهده دار مردم بی دست و پاحسین....
بجای ما اونا افسردگی بعد زایمان میگیرن. به حرفم باشه میگن شما فکرذکرتون شده بچه مارو نادیده میگیرید ...
فکر کن من از صبح تا شب توی خونه تنها با یه بچه نوزاد. شب که از سر کار میومد یک ساعتی با بچه حرف میزد فقط. بعد من بچه رو میبردم بخوابونم. خب بچه نوزاد باید زود بخوابه. ساعت هفت میبردم تو اتاق بخوابونم. تا بچه میخوابید میشد هفت و نیم. میومدم بیرون میدیدم خوابه. فکر کن ساعت هفت و نیم شب میخوابید. الانم البته همینه ها. از خانواده م هم دورم. ینی در هر زمینه ای که فکرشو بکنی تا جایی که تونست منو آزار داد.