چرا بچه مو دوس ندارم 7 روزشه

چرا مردا اینجوری میکنن؟ شوهر من از شبی که بچه دنیا اومد جدا خوابید تا الان که ده ماهشه. اینقدر اذیتم کرد بعد به دنیا اومدن بچه که الان فقط یه مرده متحرکم.

شوهر منم از وقتی بچه به دنیا آمد تا الان که نزدیک دوسالشه جدا میخوابه،تا یکی دوماه اول بعد از زایمان هم برام قیافه میگرفت،خدا ازش نگذره

من که این همه خوب بودم تهش خیانت دیدم 🥲

زن هم باید خوب باشه 

شوهر من هنوزم قیافه میگیره. کلا حرف نمیزنه با من. فقط در موارد ضروری در مورد بچه. خودش بچه میخواست و این کارو با من کرد. من که دیگه ازش دل بریدم. بچه م هم بزرگ بشه خونه زندگیم رو ازش جدا میکنم.

مگه میشه طرف مقابل آدم دنبال خیانت باشه و آدم از همون اول متوجه نشه؟

بنظرم شما می‌دونستی که دوستت نداره اما زندگی رو ادامه دادی تا به خیانت رسید

ایوای فداتشم چقدر از اعماق وجود درکت کردم من بعد سه ماهگی ساکم رو بستم گفتم اگه قرار به تنها خوابیدن باشه خب تنها تو اتاق بخاب و فرض کن منم پذیرایی خوابیدم لاقل برم خونه مادرم مسن هم باشه پیش منو بچه بخابه کافیه چون من افسردگیم جوری بود فکرمیکردم بخابم بچه قل میخوره لحاف میره دهنش بعد....  تا صبح دید میزدم. گفت تو یکاری نمیتونی درست حسابی انجام بدی بچه داریم روش گفتم ببخشید که بار اولمه و تجربه ندارم.  دیگه خیلی بحث کردیم اخرسر از سه ماهگی به بعد اومد پیش بچه.  تو بهش گفتی بیاد پیشتون؟  

بجای ما اونا افسردگی بعد زایمان میگیرن.  به حرفم باشه میگن شما فکرذکرتون شده بچه مارو نادیده میگیرید درصورتیکه شوهرم میومد از هشت تا 12 با بچه بازی میکرد بعد میرفت میخابید 

چه بد😪خب باهاش حرف بزن ببین مشکلش چیه؟شوهرمن بعداز زایمان چون رابطه نداشتیم انجوری شده بود،الان بهتر شده،هرچند بعداز بچه دیگه مثل نیستیم

افسردگی بعد از زایمانه و اگه کم کم رفع نشد باید به فکر درمانش باشین سعی کنید بعضی چیزها رو نادیده بگیرین و بدنتون رو تقویت کنید.

هزار بار گفتم. بچه خیلی بدخوابه. شبا هزار بار بیدار میشد. گریه کردم، التماسش کردم گفتم آخر هفته یه شب بیا پیش ما بخواب گاهی که بچه گریه میکنه تو بگیرش من بخوابم. از بی خوابی داغون شده بودم. اعتنا نکرد. توی بدترین شرایط روحی بودم منو طرد کرد. 

این احساس طبیعیه همه مادرا دارن فقط بقیه پنهونش میکنن  بهتره خودت کارای بچه رو انجام بدی خیلی زود بهش وابسته میشی و مهرش به دلت میشینه منم تا چند ماه فقط وظیفم رو انجام می‌دادم میگفتم چون به دنیاش آوردم مسئولم و....اما بعد دوستش داشتم و عاشقش شدم 

طبیعیه

البته یه مقدارشم به این مربوطه که رابطه ی خوبی با پدرش نداری

فکر کن من از صبح تا شب توی خونه تنها با یه بچه نوزاد. شب که از سر کار میومد یک ساعتی با بچه حرف میزد فقط. بعد من بچه رو میبردم بخوابونم. خب بچه نوزاد باید زود بخوابه. ساعت هفت میبردم تو اتاق بخوابونم. تا بچه میخوابید میشد هفت و نیم. میومدم بیرون میدیدم خوابه. فکر کن ساعت هفت و نیم شب میخوابید. الانم البته همینه ها. از خانواده م هم دورم. ینی در هر زمینه ای که فکرشو بکنی تا جایی که تونست منو آزار داد.

طبیعیه تا چهل روز و نهاااایت دو ماه 

اگر بیشتر  طول کشید حتما برو دکتر

قدم نی نیت خیر باشه گلم برای زندگیت چهارده سوره توحید هدیه به امام زمان خوندم بلکه به خاطر اون نی نی لااقل زندگیتون دوباره شروع تازه ای پیدا کنه

حرف زدم اعتنا نمیکنه. اشک میریختم میگفتم چرا اینجوری میکنی؟ حرف نمیزد باهام. هنوزم حرف نمیزنه.

شوهر من کلا سرده. قبل بچه پیش میومد ماه ها رابطه نداشتیم. الان که دیگه کلا تعطیله. خودش نمیخواد.