سلام دوستان . پارسال پسرم اول بود یه پسر کلاس دومی دوتا انگشت شصتش رو میکرد تو چشم پسرم که تا ده دقیقه نمیتونست ببینه. این کار چند بار تکرار کرده بود یک روز اومد خونه چشماش بسته بود اصلا باز نمیکرد میکفت درد میکنه دلیلش پررسیدم بهم گفت. سرفتم سراغ پسره تهدیدش کردم به مادرش مبگم و... به مدیر هم گفتم. گذشت امسال مدرسه پسرم عوض کردم دیگه خیالم راحت بود تا اینکه دیروز پسرم اومد گفت همون پسر دوباره چشماش فشار داده و کلی گریه کرده و زیر چشماش گود بوده. از قضا اون پسر هم اومده تو این مدرسه من خبر نداشتم. پسرم امسال دوم هس و اون پسر سوم. الان معاون بهم گفت نزیک بوده بچت کور بشه. معاون میگه دیروز اینقدر زنگ پدر مادر اون بچه زدم تا هر دوتاشون اومدن هر هر خندبدن گفتن عادت داره هر شب چشمای باباش فشار میده و ما میخندیم. معاون عصبانی شده باهشون بحث کرده و اونا گفتن مگر تو چکارش هستی وومعاون گفته من مادرشم. مادرش سپرده دست من. الان مدرسه بودم معاون میگفت کلا خانواده بی فرهنگ و بی شخصیتی هستن میخواستم دیروز بگیرم بزنمش. هی اصرار برو سراغ بچه ولشون نکن. 🧸 نتیجه .تا اینجا رو دیروز تاپیک زدم .حالا اومدم بگم چی شد. امروز با مادر شوهرم رفتیم مدرسه مادرشوهرم خیلی سر و صدا کرد هم دوبار خودمون رفتیم سراع اون بچه و هم اینکه مادرش اومد مادرشدهرم کلی باهاش دعوا کرد. باز دوباره هممون رفتیم تو دفتر باز اونجا مدیر کلی دعواش کرد بچه هم از من و مادرشوهرم معدرت خواهی کرد. مادرشوهرم گفت اصلا نمیتونم ببخشم. باید عصر بیاین دنبالمون بریم چشم پزشکی. خلاصه قراره ساعت ۴نیم بیاد دنبالمون بریم چشم پزشکی.
چیکار کنم من خودم متخصص نوبت گرفتم اون زنگ زده میگه من هرجایی قبول ندارم باید ببریم فلان بیمارستان.د ...
نه ممکنه تو اون بیمارستان آشنا داشته باشن بگو من الان با پسرم برای ثبت شکایت میرم کلانتری ارجاعم میده پزشک قانونی
نوعی سکوت وجود دارد، برای زمانیکه شما به موضوع تسلط دارید ولی گویندهای نادان با ژستی دانشمندگونه پر حرفی میکند! و شما سخنگفتن را بی فایده میبینی! به ویژه که در هر سخن گفتن خطرخودنمایی، خودبرتربینی، فخرفروشی و اظهار فضل وجود دارد!فلذا به سر تکان دادنی بسنده میکنی و این روشِ شخصیتهای رشدیافته میباشد.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مادرش میگفت اصلا پارسال خبر نداشته. مثل اینکه مدیر اصلا بهش نگفته بوده. ولی مدیر به من گفت خودم زنگ ...
ربطی به مدرسه جدید نداره اگر شما سال گذشته همینطوری پیگیری میکردی پسرت امسال دوباره آسیب نمیدید
نوعی سکوت وجود دارد، برای زمانیکه شما به موضوع تسلط دارید ولی گویندهای نادان با ژستی دانشمندگونه پر حرفی میکند! و شما سخنگفتن را بی فایده میبینی! به ویژه که در هر سخن گفتن خطرخودنمایی، خودبرتربینی، فخرفروشی و اظهار فضل وجود دارد!فلذا به سر تکان دادنی بسنده میکنی و این روشِ شخصیتهای رشدیافته میباشد.