من خیلی احمقم ....خیییییلی اصن ب طور عجیبی ن کینه ب دل میگیرم ن اذیت میکنم همه چیو فراموش میکنم و مدام ب خوبیای ادما فکر میکنم ک بدیا یادم بره .. ازاینکه کینه ب دل نمیگیرم سواستفاده میکنه شوهرم و فک میکنه ازسادگیمه ک تلافی نمیکنم
اره قلبم از صب انقد تیرمیکشه من مشکل قلبی گرفتم سرخیانت شوهرم اصلا نباید استرس و شک بم وارد شه چندبار بستری شدم الهی ک بمیرم و راحت شم از این دنیا و این جسم
اگه خدایی وحود داشته باشه شوهرم بابت تمام مریضی های روحی و جسمی ای ک من گرفتم چجور میخواد پاسخگوباشه؟
طلاقت نمی ده همین جور بلا تکلیف نگهت می داره اگر طلاق میخواستی باید توافقی جدا می شدی
همیشه باید دوتا دوتا،چهارتاکردحتی وقتی غم داری
دلیل این قهرودادخواست طلاق وقتی مقصرخودمرده ،نباید دیگه بعدش عذاب وجدان داشت
اگرمیخوای برگردی به هردلیلی ،منتظرنباش مهریه بده وبرگردی بلکه ناشیزه میکنه وبه مدت نامعلوم طلاق نمیده
اگرقصدبرگشت داری بی خیال حرفهای پدر و....بشو, برگرد،چراکه توحالامادری ،اولویت هرمادری بچه هاشه نه خودش
پول مهریه به هیچ عنوان برای هیچ چیزی خرح نکن ،فقط طلا ،اونم جای امن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز