2777
2789
عنوان

خانوما من خیلی ناراختم

| مشاهده متن کامل بحث + 508 بازدید | 42 پست
مشکل خاصی با هم داشتین؟ این که زندگی نمیخواد بچش چی بود

هیچ مشکی نداشتیم جز اینکه همش خونه مادرش بود تا من بهش چیزی نگم بهترین مرده خیلی خوبه ولی همینکه بگم یکم بیشتر بیا سر زندگیمون آبرومو میبره 

هیچ مشکی نداشتیم جز اینکه همش خونه مادرش بود تا من بهش چیزی نگم بهترین مرده خیلی خوبه ولی همینکه بگم ...

حتما باید با یه مشاور صحبت کنی . خدا مرگ بده این جود مادرارو

فقط 14 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


چرامریضی؟؟سرماخوردی؟؟میگفتی منم میام برو باهاشون...شرکت خوردم یعنی چی؟؟

نمی‌دونم کجا گفتم شرکت خوردم شاید اشتباه تایپیه سرماخوردگی شدید خب نمیبرع عزیزم چند بار بهش گفتم نمیبره

میدونی شوهرت بیشتر بچه رو برای تو خواسته که سرتو باهاش گرم کنه دیگه وقت نداشته باشی به اون گیر بدی و ...

بخدا تو این ۶ سال اونقدر بچه میخواست خیال کردم بچه بیارم دیگه میاد سر زندگی دیدم نه اصلاا همون گوهیه که بود

بخدا تو این ۶ سال اونقدر بچه میخواست خیال کردم بچه بیارم دیگه میاد سر زندگی دیدم نه اصلاا همون گوهیه ...

انشالا که سرش به سنگ بخوره ولی آدما به ندرت عوض میشم یعنی از ۱۰۰درصد ۱ درصدشون عوض میشن


آره به ندرت میاد خونه میاد میگه چیزی نمی‌خوای و مثلا چیزی میگیره و بعدش دوباره می‌ره اگه چیزی هم بگم ...

ببین بیشتر مردان همینن. ذات آفرینششون اینه. بی وفا هستند اکثرا. حوصله ی مریضی زن رو ندارن. من اصلا ناراحت نمیشم. برای خودم هزار تا برنامه میذارم. مریضیت که تموم شد باید برنامه داشته باشی و یاد بگیری از نظر عاطفی جز به خدا به هیییییییچ کسی وصل نباشی. جز این تهش طلاق عاطفی و پوست چروک و افسردگی و نابودیه. من با تمام علاقه ای که شوهرم دارم، ببخشید به تخمدونم هم نمیگیرمش که دوستم داره یا نه. مغرور و شاد و مستقل زندگی می کنم. قبلا مثل تو بودم. داغون شدم اونم بیشتر به اون آشغالها می چسبید. الان خودش هم حوصله ی اونا رو نداره. من تا باهام حرف نزنه و یا تحویلم نگیره سمتش نمیرم. فیلم میبینم، تنهایی گردش میرم. کتاب می خونم، جدیدا هم یه کار کوچیک پیدا کردم. زندگی همینه. مامان من یه عمره دنبال محبت بابامه. جوونی و اعتماد به نفسش از بین رفت. محکم و شاد زندگی کن. ولش کن. لایق همنشینی با تو نیست. بذار تو بچگیش بمونه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز