مادرشوهر منم میاد ایفونو میزنه دیگه مهلت نمیده پاشی بگی کیه چن بار پشت سر هم میزنه تازه دستشم هربار چن ثانیه نگه میداره
منم هرروز میاد بهم سر میزنه من بدم نمیاد میشینیم باهم چای و‌میوه میخوریم صحبت میکنیم اما از اینکه خودم برم خونشون خوشم نمیاد دلم میگیره خونشون پدرشوهرم همش اخبار میبینه خواهرشوهرم یا بیرونه یا تو اتاق مادرشوهرم هم زیاد حرف ندارم باهاشون سنشون تقریبا بالاس خب ادم دلش میگیره نمیتونم هم به زبون بیارم
مادر شوهر منم تو خونه ما زندگی میکرد با پسر مجردش قبل ازدواجمون گفت ک من همینجا پیش شما میمونم تو یه اتاق کاری به کارتون هم ندارم تا خونمون اماده بشه
به شوهرم گفتم خونه اجاره کن یک سال اجاره دادم اما اعصاب و روانمو بهم نریختم
سلام دوستانه بگم عزیزم .
مردی که با خانواده دوست باشه .
به زنش هم احترام می زاره .
اگر آخر هفته با مادر شوهرت بری بیرون خیلی بهتره که خدایی نکرده با دوست بری.
اتفاقا همیشه شوهرت مجبور کن
هر روز نان تازه بخره بره خونه مامانش یک سر بالا یک چای هم بخوره احترام به مادرش یاد بده .
بعداً به خودتم احترام می زاره .
