من چند روزه یه کار پیدا کردم
نصف حقوق اداره کار بدون بیمه
از ۸ تا ۳ عصر
چقدم خوشحال بودم باید کار پشت سیستم بود
باید یه سری گزارشات رد میکردیم
یه هفته آزمایشی رفتم ولی خب از نظر خودم ریزه کاری زیاد داشت یه گزینه اشتباه میزدی باید دوباره ثبت سیستم میکردی همکارم یه ج
پسر جوون بود بعد ازش سوال میپرسیدم خیلی بد جواب میداد تازه امروز کلی بد حرف زد گفتش ده روزه اومدی هنوز نمیدونی
من بهش گفتم تا دستم راه بیفته ممکنه یه ماه طول بکشه
بعدم به نظر حتی یه آدم ممکنه یه سال یه کاریو انجام بده ولی اشتباه کنه مگه چیه
خیلی بهم استرس وارد میکرد؛ ارباب رجوع بالاسرت باشه اینماز اون طرف غر بزنه
منم به کارفرما پیام دادم دیگه نمیتونم بیام
چقد برا کاره خوشحال بودم واقعا از بیکاری حوصلم سر میرفت و افسرده میشدم
کمک خرج خوبیم بود، کارای دیگه سخته برام مثل فروشندگی و کار تو رستوران
کارای متشی گری و اینا رو هم که به تیپ و قیافه امثال من نمیدن
تازه قبلا یه جا کار جیکردم خودم تنها بودم اذیت میشدم با خودم گفتمچقد خوبه اینجا دو نفریم کمک هم هستیم یا بعضی ارباب رجوعها که خیلی تند برخورد میکنن از همدیگه دفاع می کنیم
چقد برا حقوقه نقشه کشیده بودم