اول این و بگم که رابطه خوبی با هم داریم چون من اصولا با کسی مشکل ندارم سرم به کار خودمه ولی جدیدا جاریم خیلی رو مخم رفته یکی اینکه مادر خودش هیچ کاری براش نمیکنه این هر چی هوس میکنه فقط به مادر شوهرم میگه تو یه ساختمون هم هستن اما همش جواب شو میده به جون خودم حسودی نیست ولی وقتی میبینم مادر شوهرم هوا شو داره این جواب شو میده براش ناراحت میشم از عالم و آدم توقع بیجا داره ولی خودش هیچ کاری برای هیچ کس نمیکنه همش تو جمع که نشستیم میکه من جواب همه و میدم فامیل به درد نمیخوره حرف زشت میزنع راحت میگه عن گوه نخور از این حرفا
زورش میاد مهمونی بده ولی همه جا مهمونی میره خیلی هم میخوره من هیچ وقت خونش دستم به سفره اش نمیره ولی چون میاد خونم منم میرم با من خوبه چون من هیچ وقت بدی در حقش نکردم ولی از اینکه انقدر تند خو هست بدم میاد خیلی هم پز میده با اینکه شرایط مالی خانواده اش به شدت ضعیف هست اما همش میکه من هر چی میخرم پشت بندم همه میخرن منی که ماشین پدرم بنز هست و پولدار هیچ وقت هیچ ادعایی ندارم تو جمع پز نمیدم و اینکه چشم دل گرسنه هست مادر شوهرم مهمونی میده زورش میاد مادر شوهرم هوای بچه های خواهرش و خیلی داره بهشون غذا خوراکی زیاد میده این زورش میاد به من میگه رو شون حساس شدم از بس زیادی همه جا بودن منم گفتم من که هیچ مالکیتی نسبت به مامان اینا ندارم و برام مهم نیست تو هم برات مهم نباشه