2777
2789
عنوان

بالاخره احساس میکنم خانوادم طردم کردن

| مشاهده متن کامل بحث + 483 بازدید | 37 پست
باید بپذیرم خانوادم ممکنه واقعا روزی کاملا ولم کنن ؟ تلاش کنم و نا امید نشم؟چرا؟ چون خودم میخوام یا ...

سلام عزیزم 

من یه مادرم 

پسرم کلاس دهمه 

پارسال خیلی براش زحمت کشیدیم و همه جوره کمکش کردیم تا نمونه دولتی تجربی قبول شه، ولی نشد. ریاضی قبول شد. 

خوب ما به عنوان پدر و مادر یاد همه ی کم کاریها و پشت گوش اندازیهاش می افتادیم و مواقعی که اون بی خیالی طی می کرد ولی ما به فکر آزمونش بودیم. طبیعیه که بعد از اعلان نتایجش ازش دلخور شدیم و اون موارد رو براش گوش زد کردیم. 

ولی در عین حال هیچی از ارزشی که براش قائل هستیم و عشق و علاقه و محبتمون نسبت بهش کم نشد. حتی همون موقع هم که با دلخوری بهش می گفتیم کم کاری و بازیگوشی کردی هم توی دلمون دوستش داشتیم و حواسمون بود که بچمونه، پاره ی تنمونه، هیچی توی دنیا برامون با ارزش تر از اون نیست، حاضر نیستیم که غم و ناراحتی و خدای نکرده مریضیشو ببینیم، 

بعد از چند روز هم همه چی به روال خودش برگشت و همگی نشستیم و صحبت کردیم و به یه نتیجه ی درست رسیدیم در مورد رشته ی تحصیلی و ثبت نام مدرسه. 


اینو یه مادر به تو میگه که مطمئن باش خانوادت هیچ موقع تو رو طرد نمی کنن، همیشه براشون عزیز و با ارزش هستی، پاره ی تنشونی، حتی همون موقع هم که دارن شماتت می کنن حاضر نیستن خار به پات بره و حواسشون هست که تو جگرگوششون هستی و حتی توی همون لحظه ی عصبانیت هم دوستت دارن فقط اون لحظه عصبانی هستن ولی توی دلشون هیچی از عشق و دوست داشتنِ تو کم نشده. 


فکر کنم الان ترسم زیاد نمیزاره خوب فکر کنم احساس خشمم هم نمیزاره به گذشتم غلبه کنم

الان باید تصمیم بگیرم چیکار کنم 

چه راهی رو انتخاب کنم ؟

فکر به کنکور منو میترسونه چون احساس میکنم اگه امسال قبول نشم به کل منو طرد میکنن و هیچ شانسی نخواهم داشت زیاد ادم قوی هم نیستم که بتونم تحمل کنم


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام عزیزم من یه مادرم پسرم کلاس دهمه پارسال خیلی براش زحمت کشیدیم و همه جوره کمکش کردیم تا نمونه دو ...

نمیدونم چی بگم حرفاتون یکمی ارومم کرد 

اما الان خودمم نمیدونم وصعیتم چیه من بیشتر از خودم عصبانیم بیان بهتر از خودم متنفرم 

درسته موقعی که اونا داشن واسم تلاش میکرد نگران بودن من بیخیال بودم پس حق دارن که ناراحت باشن

با حرفاتون فکر کردم و الان که یادم میاد دلیلی نداره من از اونا ناراحت باشم 

همش تقصیر منه

اما چون ترسیدم یکم سردرگمم نمیدونم باید چیکار کنم 

سلام عزیزم من یه مادرم پسرم کلاس دهمه پارسال خیلی براش زحمت کشیدیم و همه جوره کمکش کردیم تا نمونه دو ...

ادعای زیادی دارم حرف میزنم کارای بیخود میکنم 

به باور های خودمم عمل نمیکنم ترسوام ،تنبلم ، اماده خورم 

وای 

2805

باورم نمیشه هنوزم نمیتونم به خودم غلبه کنم

میتونم این دفعه درستش کنم ؟خودمم فکر میکنم ایده خوبی نباشه که الان زیاد با خانوادم دمخور شم

بابام که کاری نداره بهم اما ممکنه مامانم گیر بده 


ادم عملم یا حرف؟خودمم میدونم تو زندگیم چه ادم بی اعتمادی بودم ولی حالا باید به خانوادمم دیگه اعتماد ...

تو قرار نیست حتما شخص خاصی باشی که با باارزش بشی. 

تو همین که آفریده شدی یعنی باارزشی، چون خدای مهربون کارِ بیهوده نمی کنه و دنیا به یک نفر دفیقا با مشخصاتو همه ی ویژگی‌های تو نیاز داشت تا کامل بشه و حدا تو رو آفرید، هیچ شخص دیگه ای توی دنیا عینا از همه نظر شبیه تو نیست، تو منحصر به فردی. 

برای پدر و مادرت هم با ارزش و منحصر به فردی و هیچکی جای تو رو براشون نمی گیره. 

فقط احتمالا اونا خیلی ایده آل گرا هستن. 


شاید اصلا لازم نباشه دانشگاه بری تا توی آینده آدم موفقی بشی، من دوست دبیرستانم کلاسهای آزاد نقاشی رفت، اینقدری توی نقاشی پیشرفت کرد که الان خودش آتلیه ی خودش، هنرجوهای حضوری خودش و پیج آموزشی و هنرجوهای آنلاین خودش و صدالبته درآمد و استقلال خودش رو داره. درامدشم خوبه. 

نمیدونم چی بگم حرفاتون یکمی ارومم کرد اما الان خودمم نمیدونم وصعیتم چیه من بیشتر از خودم عصبانیم بیا ...

این سردرگمی طبیعیه، باید به خودت زمان بدی، هرچی تو گوشه گیری کنی، اونا هم ممکنه ارتباط با تو براشون سخت باشه، مهمترین کسی که باید تو رو دوست داشته باشه، برات ارزش قائل باشه، به تو احترام بزاره، بهت اعتماد و باور داشته باشه، فقط و فقط و فقط خودتی. 

بقیه آینه ای هستن روبروی تو. یعنی تو هر احساسی که در مورد خودت داشته باشی رو در دیگران می بینی و فکر می کنی اونا هم همون احساس رو دارن. 

خودت خودتو دوست داشته باش، بی قید و شرط، همونطوری که هستی، با هرچی که گذشته و انجام دادی، با همه ی تجربه ها(اسمش رو شکست نزار) با همه ی کم و کسری ها، با همه ی تلاش ها 

ادعای زیادی دارم حرف میزنم کارای بیخود میکنم به باور های خودمم عمل نمیکنم ترسوام ،تنبلم ، اماده خورم ...

خوب اقتضای سنته 

مگه تو 18 سال بیشتر داری 

تازه اول راهی 

باید از آزمون و خطا نترسی که اگر بترسی پا پیش نمیزاری و چیزی یاد نمیگیری. 

زندگی مجموعه ی همین آزمون و خطاهاست، ما اومدیم که یاد بگیریم، نیومدیم که همش موفق بشیم، زندگی همین چالش‌هاست، بردنِ همیشگی که لذتی نداره و خسته کننده هست. فکر کن توی بازی همش توببری کسل کننده میشه، برد و باخت با هم هیجان انگیز میشه، زندگی در طول مسیر قشنگه نه که فقط چشم به هدف داشت. 


این سردرگمی طبیعیه، باید به خودت زمان بدی، هرچی تو گوشه گیری کنی، اونا هم ممکنه ارتباط با تو براشون ...

ممنونم ازتون 

نمیدونید باعث شدید چقدر اروم بشم 

فکر کنم همون بخوام برم دانشگاه چون فشار مضاعف بقیه روم کمتره همینکه خودمم واقعا دوست دارم و دلیل دیگه ام خانواده پولداری ندارم که بتونن در اینده برای زدم مزون یا اتلیه حمایتم کنن همونطور هم که گفتم خودمم علاقه ای به اینا ندارم 

فقط میترسم اگه امسال قبول نشدم واسه سال دیگه حمایتی نداشته باشم

هرچند امیدوارم به گفته شما بعد از چند روز درست بشه اوضاعشون و دوباره کمکم کنن


خوب اقتضای سنته مگه تو 18 سال بیشتر داری تازه اول راهی باید از آزمون و خطا نترسی که اگر بترسی پا پیش ...

یجورایی خیلی نا امید کنننده بود که تو 18 سالگی این باشه وضعیتم فکر میکنم بخاطر مقایسه خودم با بقیه باشه 

دیگه میخوام نترسم رفتارمو بهتر کنم تا با شکست خوردن حداقل بدونم ادم خوبیم حسی که الان ندارمش 

میتونید به عنوان یه فرد بزرگسال بگید بنظرتون تو 18 سالگی واسه شروع کردن همه چی از نو یکم دیر نیست ؟

از پسش بر میام؟

ممنونم ازتون نمیدونید باعث شدید چقدر اروم بشم فکر کنم همون بخوام برم دانشگاه چون فشار مضاعف بقیه روم ...

خداروشکر که حال دلت خوب شد 

خیلی خوبه که می دونی چی می خوای و چی نمی خوای و شرایط خانواده رو هم میسنجی و آینده نگر هستی و احساسی و روی هوا تصمیم نمی گیری. ببین همین یک قدمِ مثبت رو به جلو بود. 

ببین همونطور که گفتم بقیه آینه ای مقابل تو هستن. اونا همینکه ببین تو خودتو جمع و جور کردی و دوباره داری برنامه ریزی می کنی و استارتِ درس رو بزنی اونا هم دلگرم میشن و دوباره باهات همراه میشن. 

میتونم الان گریه کنم فکر کنم دارم تخلیه میشم

خیلی خوبه 

تخلیه هیجانی خیلی خوبه 

همه ی احساساتِ خودتو قبول کن و مانعش نشو. 

گاهی برای خودت نامه بنویس و با خودت صحبت کن، انگار یه دوستِ صمیمی داری که داره باهات دردودل میکنه و از شرایطش، افکارش، برنامه هاش، ایده هاش، اهدافش، ترسها و نگرانیهاش و.... میگه حتی باهات شوخی میکنه. موقع نوشتن رها باش و بی پرده، خودتو با اسم خطاب قرار بده ، بعدش که نامه ها رو بخونی کلی به خودشناسیت کمک میکنه و هم اینکه به تخلیه ی هیجانی کمک می کنه. 

سلام عزیزم من یه مادرم پسرم کلاس دهمه پارسال خیلی براش زحمت کشیدیم و همه جوره کمکش کردیم تا نمونه دو ...

عزیزم منم دختر و بچه ی خانواده هستم 

خوشحالم ک خودتونو میتونید قانع کنید مث تموم پدر مادرها 

همتون چنتا جمله کلیشه ای دارین 

ما صلاح خودتونو میخواستیم 

ما ته دلمون دوستداشتیم 

ما به فکر خودت بودیم 

ولی عزیزم شاید پسرت نتونست بگه مث همه ما ک نتونستیم و همیشه نیاز داشتیم یکی ی جای زندگی حرف دل مارم بزنه من ب شما میگم 

شما تو تک تککککک اون لحظاتی ک فک میکردین منت نیستو بازگویی دلخوریاتونه و بخاطر خودشه جای همراهی و کمک فقط بهش غر زدین و تماممم احساساتی رو ک اسی امروز داره رو تو وجودش تزریق کردین

ومطمئن باش قرار نیست این موضوع از ذهنت بچتون پاک شه و این مث یه خلع تا اخر عمر تو وجود پسرتون میمونه ک تو روزای سخت و حساس زندگیش شما کجا وایساده بودین

فقط 18 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
خب بچها منم به ارزوم رسیدم بلخره بیبیم مثبت و باردارشدم(مامان دوتا فرشته کوچولو)ولی خب تو هفته های پایین قبل از شنیدن صدای قلبشون خدا اونارو ازم گرفت🙂ولی ناامید نمیشم اونا بااومدنشو امید زندگی رو ب قلب من اوردن من بازم تلاشمو میکنم شمام برام دعا کنید 🙏♥️♥️🙂۱/۲/۰۳ من ددباره مامان شدم🥺
یجورایی خیلی نا امید کنننده بود که تو 18 سالگی این باشه وضعیتم فکر میکنم بخاطر مقایسه خودم با بقیه ب ...

همینم که خودتو با بقیه مقایسه می کنی یا با کوچکترین ناکامی، ناامید میشی و فکر می کنی دنیا به آخر رسیده هم اقتضای سنته. چندسال دیگه به دقدقه های الانت که فکر کنی مب بینی چقدر بیش از حد به دیگران بها دادی توی زندگیت، می بینی اوضاع اونقدرها هم بد نبوده که تو اینقدر زندگی رو به کام خودت تلخ کنی، می بینی هیچ چیزی ارزشِ شادی و آرامشت رو نداشته، می‌بینی زندگیِ بقیه هم فقط از دور قشنگ بوده و اونا هم دارن حسرتِ یکی دیگه رو می خورن و آدمیزاد هیچ وقت از اونجایی که هست راضی نیست و فقط برای بقیه نقش بازی می کنن و نقاب به صورتشون می زنن و فخر فروشی می کنن. 

ببین عزیزم به زمان بندیِ خدا اعتماد داشته باش، اونایی که بلیطِ هواپیمای اوکراین رو نتونستن رزرو کنن یا از پرواز جا موندن اون لحظه خیلی از دست خودشون عصبانی و ناامید بودن ولی دیدن همه چی در نهایت، درست پیش رفته و براشون اونطوری چیده شده بوده چون به صلاحشون بوده. 

من یکی از دوستام الان دکتره، کلینیک روانشناسی داره، اسمش رو می تونی سرچ کنی، دکتر هاله آذرمی، مقطع کارشناسی رو باهم تموم کردیم، موقع کنکورِ کارشناسی ارشد، اون رتبه اش زیاد خوب نشد ولی ناامید نشد، نشست خوند، سال بعدش با رتبه  زیر 20 فکر کنم رتبش 15 شد قبول شد دانشگاه تربیت مدرس، بعدش هم با رتبه ی خوب دکترا قبول شد. الان استادِ همون دانشگاه تربیت مدرس هم هست. 

ببین هاله روزی که رتبش خوب نشد، 

تن به دانشگاهی نمی خواست نداد 

نا امید نشد 

حرف بقیه براش مهم نبود 

اینکه یکسال از دیگران عقب بیفته هم مهم نبود 

به خودش زمان داد 

به خودش ایمان داشت 

دوباره برنامه ریزی کرد 

نقاط ضعفش رو شناخت و تقویت کرد 

دوباره آزمون داد 

در نهایت

به چیزی که می خواست رسید. 


2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز