من حدود یکی دوسال و بیشتر پیش
خواب دیدم یه جایی رو یه رودی که میدونستم فراته با نخل کنارش حس میکردم دو نفر کنارمن بعد یه اقایی نشسته بود روی صندلی که من میدونستم امام حسینه:)))) خیلی خوش چهره با یه لبخند خیلی خیلی قشنگی که داشت به من میزد من دستپاچه شدم انگار لکنت بگیری گفتم س س سلام ایشونم سرشون رو تکون دادن و لبخند زدن کنارشونم یه اقای قد بلندی بود کنار امام حسین که میدونستم حضرت عباسه بعد صحنه عوض شد من دیگه امام حسینم رو ندیدم یهو دیدم یه خانمی که پوشیه دارن با یه دختر بچه کنارشون که ایشونم همون مدل پوشیه و چادر رو داشتن من میدونستم حضرت زینب و حضرت رقیه هست حضرت زینب یه پرچم رو گرفتن جلوی من یعنی دادن به من بعد هر دوشون رفتن از پله هایی که نور بود بالا بعد نگاه کردم همون اقا که با امام حسین بود یعنی حضرت عباس کنار همون رودن منم پشت سرشون رفتم
بچها خودم حس میکنم خاب نبوده وقتی زندگی پس از زندگی رو میبینم فکر میکنم مرده بودم
از چند تا روحانی تعبیرش رو پرسیدم ولی خیلی چیزی نمیدونستن
بچها حستون رو ترو خدا به این خاب بگید این خواب تنها امیده منه