اون عین خیالش نیست ولی من بعضی مواقع عزاب وجدان میگیرم درحالی ک از دستش خیلی هم عصبانیم.بی توجهی میکنه و هر وقت قهر میکنیم من باید برم برای آشتی کردن پا پیش بزارم و این موضوع خیلی اذیتم میکنه حتی روزدختر هم برام چیزی نخرید با اینکه اونموقع آشتی بودیم. مامانم خیلی سعی داره ک راهنمایش کنه ولی اون اهمیتی نمیده نمیدونم واقعا تقصیر منه یا اون(دعوا هم سر سیگار کشیدن داخل خونه و ماشین در مواقعی ک من هستم بود
من با پدرم یک سال تمام تو خونه قهر بودم
برو آشتی کن باباته تو باید بری
ای بابا
چندسالته
من دوروزه به مامانم میگم بگو «متوجه شدم»نمیگه ک نمیگه
حتی گریه کردم نمیگه میگه دیونه ای در حالی ک من فقط میخام بدونم حرفی ک بهش زدم رو فهمید
واکنش بابات : خداروشکر ک قهریم و از دستت راحت شدم😂
دعوا سر این بوده؟؟؟
میدونم بوی دود واقعا بده مخصوصا سیگار ولی خب دیگه چاره چیه جز تحمل
این ی دفعه رو شما پیش قدم شو نمیشه اتفاقات فرداروحدس زد
من ۱۵ ساله قهرم باهاش 😬اما اگه دوسش داری برو اشتی کن منتظرش نمون اون بیاد
سه ماهه با خانوادم قطع رابطه کردم و دلیلش بابامه و اصلا اهمیتی براش نداره
منم با بابام قهرم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز