من یکی بگم اول😂😂 من اعتقادی به دعا و این چرتا ندارم ولی یبار برای ما دعا نوشته بودن که خب بعدا تو خونمون پیداش کردیم ولی به واسطه همین یه تیکه کاغذ یه موجودی رو میدیدیم تو خونه همه به جز برادرم میدیدیمش یه زن بود خلاصه که من واضح تر از بقیه میدیدم کلا همه چیز رو میبینم یه روز داشتم چرت میزدم دیدم یکی موهام و ناز میکنه فکر کردم مامانمه بعد هی یه حس سرمایی داشتم چشمامو باز کردم دیدم هیچی بالا سرم نیست ولی دستی که تو موهام حرکت میکرد رو به وضوح حس میکردم😁😁
وقتی ۶ یا ۷ سالم بود خونمون هنوز قدیمی بود کلا بچه بودم زیاد اتفاق برام میوفتاد پنجره هامونم خیلی بزرگ بود هم طول هم عرض همیشه تو خواب مینشتم سوره میخوندم وسط مامانم و خواهرم میخوابیدم نصف شب بیدار شدم دیدم ۴ تا موجود قدبلند سایه مانند دقیقا پشت پنجره بالا و پایین میشن تشنه هم بودم لیوانم دقیقا پشت اون پنجره خلاصه همه رو بیدار کردم اون شب از بس جیغ زدم اخرشم یه چاقو و دعا گذاشتن پشت بالشتم خوب شدم