امروز بعدظهر بعد از پختن آش نذری یه چرت زدم. خیلی خسته بودم. من تو اتاق خوابم بودم. دخترمم تو اتاق خودش که میره از آشپزخونه یه کاسه آش براخودش بیاره(سرش توگوشیش راه میرفته)۱۴سالشه. سالن تا آشپزخونه یه راهروی ورودی داریم. یهویی جیق زد مااااااماااان. بعد گریه و فرار سمت من.منم ازخواب وحشت زده بیدارشدم گفتم چیه. گفت یه چیزی شبیه یه مثلا بچه ۶ساله حالا دقیقا بچه نبوده اومده جلو پاهام با پام لگدش کردم و فرار. منم گفتم حتما سرت توگوشی بوده حواست پرت بوده. من دوباره به چرتم زدنم ادامه دادم😅 یهو بختک اومد و نزاشت دیگه چرت بزنم. هی بیدارشدم نشستم. سیلی زدم به صورتم. بسم الله گفتم . دوباره دراز کشبدم .بازم بختک اومد سراغم دوباره نشستم سوره ناس وخوندم صلوات گفتم دوباره دارز کشبدم بازم بختک اومد. بعد توهمون حالت گفتم تو نی نی سایت یه کاربری گفته اسم حضرت علی و بگی بختک ولت میکنه. منم به ولله تا علی بدنم شروع کرد به لرزیدن احساس کردم سرم از تنم داره جدا میشه. وحشتناک بود. هی میگفتم یا علی یا علی ولی بختک ولکنم نبود. بزور پاشدم یه لیوان آب خوردم. حالت نیمه دراز کشیده بازم اون حالت بد بختک و یه چیز سیاه حالت سایه گوشه چشمم میدیدمش. اصلا حال خوبی نبود. یه باره به فکرم افتاد حرز امام جواد (ع) توگوشیم دانلود دارم گزاشتم خوند و نشستم .دیگه نخوابیدم و حالمم بهتر شد. ولی امشب میترسم بازم بیاد سراغم😭😭😭😭