منم برا همین بچه دار شدم بچسپه به زندگی ولی اشتباه کردم بدتر ولم کرد انگار نه انگار اون بود چقدر اصرار به بچه میکرد باورم نمیشه دکتر به من گفته استراحت کن ولی این به ظاهر مرد اصلا براش مهم نیست خودم بگم کاری بکن می‌کنه ولی اگه جلوش پاشم مبلو بلند کنم نمیگه نکن برات خطر داره لعنت بهش خدایا حقمو ازش بگیر خیلی دلمو شکوند
من نمیدونم اینا آدم نیستن دلشون از،چیع منم جلوش سرفه میکنم میگم الانه که دل و رودم بیاد بیرون سرشو از تو گوشیش در نمیاره بگه چت شد حدااقل بخاطر خودم نه بخاطر بچه ای که تو شکممه واقعا دارم گریه میکنم خیلی ناراحتم
پس هنوز برخورد نداشتی
مامان من حامله بود..خواهرم خیلی کوچیک بود رفته بود حموم
خواهرم رفته بود بابامو اذیت کرده بود چون خواب بود
اینم اومده بود خواهرمو برداشته بود پرت کرده بود تو صورت مامانم که بچه اتو جمع کن
😏😂
دوسش داشتم بعد واقعا اینجوری نبود قبلا نصف شب یهو بیدارم میکرد می‌گفت حس میکردم اصلا نفس نمی‌کشی ترسیدم طوریت باشه یا یکم سرفه میکردم سریع با یه لیوان آب میومد بالا سرم تا من نمی‌خوابیدم نمیخوابید الان چند ماهه اینجوری شده گفتم خیلی بچه میخواد چون بچه نمیارم (چون بچه ننه بود بچه دار نمی‌شدم) اینجوری دلش به زندگی نیست چند ماه اقدام کردیم تا حامله شدم گفتم حامله بشم دیگه دوباره میشه اون آدم قبل ولی نه اصلااا اشتباه کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز