درسته حرف شما
اما من خواستم بدونه زود خودش رو انداخته تو منجلاب
زندگی
گلموم پاره شد از بس گفتم زود ازدواج نکنید زود بچه دار
نشید جوون ها فکر میکنن خونه شوهر چه خبره...
ایشون الان تو سن پایین با ۲ تا زایمان افسردگی گرفته
ک فقط چاره اش دکتر و مشاور ست
آخه الکی که نمیشه حتما یه اتفاقی یا حرفی یا چیزی بهمت ریخته. من هر وقت از حرف کسی دلخور بشم یا رفتارش اینطورم مخصوصا از کسانی که توقع نداری.من دو سه روز پیش سر یه رفتار شوهرم که شایدم درست بود .اینطور شدم دوروز افتادم تو جا .حتی جون نداشتم پاشم کاری کنم اما خودما زود جمع کردم.حالا شوهرم چکار کرده بود توی دعوای من و پسرم بی‌طرف شد و طرف منا نگرفت
چرا دقیقا دوست دارم بمیرم ولی یه حس دیگم دارم سردرگمی اینکه بمیرم پس بچه هام چی بعد هی میگم اصلا براچی دنیا اومدم براچی بچه آوردم اصلا هدفم چیه نمیدونم قبلا دوست داشتم درس بخونم الان که شرایطش داره جور میشه دیگه میلی ندارم چون خودم بی مادرم دوست ندارم بچه هام بی مادرشن از طرفی دوست ندارم زندگیمو ادامه بدم
ما که نمیتونیم یه نفره همه رو از پیش نجات بدیم و کاری کنیم شبیه به ما فکر کنن
پس در عین حال نمیتونیم بابت تصمیماتشون سرزنششون کنیم
هر آدمی واقعا تکلیفش با زندگی خودش مشخصه
من الان تمام نقاط روشن و تاریک مسیر خودم رو میدونم
شما منو بابتش سرزنش کنی، کمکی نمیکنه
اما حتما فکر درمان باش تا شدیدتر نشده.خداروشکر دخترای گلت یک دلیل محکم واسه زندگی کردنت هستن.یه وقتایی همون افسردگی پس از زایمانه که توجه نشده شدید تر شده
