شده هرگز دلت مال کسی باشد که دیگر نیست
نگاهت سخت دنبال کسی باشد که دیگر نیست
شده ته فنجان تو ف ال کسی باشد که دیگر نیست
به دور گردنت سال کسی باشد که دیگر نیست
چه خواهی کرد...
روز وشب خواندم براش تا بفهمد عاشقم
کف زد و گفتا که ایول پس شما هم شاعری🖤🥀
خبر به دورترين نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
همان که سهم تو باشد به دیگری برسد
حدیث دل نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد
هر انکه حریم جانب اهل وفا نگه دارد خدایش در همه حال از بلا نگه دارد
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
خبرت هست که در موقع دیدار دلم
واندر این سینه چه سان شوق تپیدن دارد
باران پنجره را شست یاد
تو را هم از خاطرم برد
و همچون ققنوس از خاکسترم برخواستم
باید چه کنم با غم تنهایی و دوری
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
ایا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی،گریه کنی،شعر بخوانی.....؟
هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خودد به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
اگر قند لبت حومه قم شعبه سوهان بزنی❤
پوز حاج حسین وپسران را تو چه آسان بزنی😁
به دور گردنت سال کسی باشد منظورش چیه
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن نبض دلم زم زمه اش با تو یکیست
مجنون اگرچه چندیست دست از جنون کشیده
لطفا به او بگویید لیلی ادامه دارد....
یک چشم من از فراق دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود او نگریست
در روز وصال آن‌یکی را بستم
گفتم چون نگریستی نباید نگریست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز