چند روز بود خونم در حد انفجاار ریخته بود،از اشپزخونه بگیر تا اتاقا و هال،کلا دیگه خیلی حالم بد بود،دیروز از ساعت شش صبح دست بکار شدم تا ساعت دو ظهر تمیز کردم،حالا ن اونقد اساسی ولی خب،ظاهرا تمیز شد،یهویی یکی از دوستام ک فاصلش با من دو ساعته گفت تا ساعت پنج میام خونتون😌😀و من از ته دلم خدارو شکررر کردم