مامانم از پله افتاده یکی از مهر های کمرش شکسته دستشم شکسته حدود چهارده روزه رفته خونه مامان بزرگ حالا منم شهر دیگم از فک و فامیل می شنوم می گن بابات لباساش مرتب نیست یا زنگ می زنم بهش می گمش چی می خوری می گه کنسرو خوردم . حتی مامانم یادش نداده یه تخم مرغ واسه خودش سرخ کنه حتی داروهاشو بدون مامانم نمی خوره . به مامانم گفته تو بیا خونه من پرسناری واست می گیرم مامانم همچنان مونده خونه مامان بزرگ چیکار کنم من تو این شهری که هستم کارمندم مرخصی هامم قبلا رقتم دیگه نمی تونم مرخصی بگیرم
دلت برای مادرت بسوزه که بابات تنبل بار آورده هیچی باید یاد بگیره گلیم خودش از آب دربیاره البته باید بیشتر قدر مادرتو بدونه شوهرمنم دست به سیاه وسفید نمیزنه من مریض بشم فلج میشه ولی آدم نمیشه یه تکونی به خودش بده
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!