اولش هیچی نگفتم گفتم خوبه واسه اینده طلا گرفتی گفت اره جا امن نبود گفتم تو دست مامان امن تره بعدا فکرکردم چرت ب دست من نگرفته خیلی ناراحت شدم اینو ب خونوادم بگم یا ن؟
میگه واسه پس اندازه واسه مامانش نیس
این پنهون کاری بهونه ای شد تا بفهمی چجور آدمیه، تکلیفتو باهاش روشن کن اگه میخواد تا آخر زندگی اینطوری جداگانه تصمیم بگیره عروسیو کنسلش کن وگرنه باید خودشو درست کنه ،زن و شوهر ازدواج میکنن دیگه تشکیل خانواده دادن و از پدر مادر خودشون جداهستن ،نامزدت هنوز وابستگی داره و زن خودش رو عددی نمیدونه
میدونی اون بهم گفت جهیزیه بگیر در حد۱۰۰ بقیشو بده طلا بگیر نگهدار واسه خودت.منم گفتم توهم طلا بگیر بده من نگهدارم گع
فت ن هرکی واسه خودشو نگهداره خیلییی بهم برخورد من ب اون اعتماد دارم ولی اون ب من نداره
نه نده بهش،
فردا روز میگن پسرمون داره قسط جهزیه زنش رو میده،
مثل هزاران هزار دختر دیگه خودت تنها و به همراه خانواده ات از هر جا که دوست دارین جهزیه ات رو بخر و زیادی هم شوهرت رو در جریان خریدات و اینا نزار،
من دوران نامزدی و حتی بعد از ازدواج حماقت هایی از این دست ها انجام دادم و به شدت رندگیم آشوب شده و پشیمونم
ببین نمیخواد بگی چون طلا رو دست من نکردی منم پول نمیدمت... دیگه میگه نگاه زنم از حسودی مرد... بی سر صدا برو با خانوادددت.. تاکید میکنم فقط خانوادت برو جهاز بخر... شوهرت چیزی گفت بگو به وسایل اون فروشگاه اعتمادی نداشتم ترجیح دادم بگردم باب دلم وسیله بخرم
