یه پسره هست ۴ سال تفاوت سنی داریم
عاشقمه هرکاری میکنم نمیره
نمیخام مستقیم بگم نمیخامت
مثلا میگم باید بعد ازدواج برا من خدمتکار بگیری من برم به قر و فر و ترمیم ناخن و مژه اینام برسم نمیتونم دست یه سیاه سفید بزنم میگه چشم
همش قربون صدقم میره
یا مثلا میگم باید بری باشگاه موهاتو بلند کنی با فلانی نگردی و اینا میگه چشم میگم حجابم آزاده میگه چشم هرچی تو بخوای من لال بشم ناراحتت کنم
یعنی اصلا مخالف هیچی نیست
میدونم دست و بالش خالیه میگم گل بزرگ میخام که ۳ ملیونه میگه میخرم واست
هی از خواستگاری حرف میزنه
چیکارش کنم
من خودم یکی و دوس دارم نمیخوادم