سه سال پیش رفتم یه کافه از صاحب کافه خیلی خوشم اومد ینی انگاری که نیمه ی گمشدم باشه همه چیزش برام آشنا بود ..راستش از خودشم یه سیگنالایی گرفتم که ازم خوشش اومده یه نگاه خریدارانه ای بهم کرد یه بار که هیچوقت فراموشش نمیکنم ازون شب به بعد شبی نیست که خوابشو نبینم ...پیجشو امسال پیدا کردم فالو کردم بک نداد خب معلومه فراموشم کرده ولی من اون و نتونستم فراموش کنم دلمم خیلی براش تنگ شده دیگه ام روم نمیشه برم کافش دست و پام و گم میکنم