2777
2789
عنوان

مادر شوهر پر توقع

| مشاهده متن کامل بحث + 489 بازدید | 36 پست

امیرعلی من ۴ سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 

مهد گذاشتمش ولی بدتر شد، تازه پرخاشگر هم شد. یکی از مامانا آقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

 یه تیم ۱۰۰ نفره آنلاین از روانشناس، گفتار و کار درمانگر تخصصی برای کوکان تا ۷ سال هستن. بعد 20 جلسه مشکلات پسرم حل شد 😍🙂

 هر مشکلی دارید قبل از هرکاری از اینجا نوبت غربال ۱۰۰٪ رایگان بگیرید 

چون تعدادشون زیاده دیر به دیر ولی واقعا دوست ندارم برم تو کتم نمیره....وقتیم نمیری بعدش صدبار میزنه ...

خوب چرا رودروایسی میکنی باخنده و شوخی بگو مامان جان حوصله دارین به خدا نسل ماها که اصلا دیگه حوصله هیچی نداره 

2803
یعنی بنظرت نفهمیده دوست ندارم ؟حتی شوهرم بهش گفته کسیو مجبور نکن بیاد جایی ک دوس نداره نمیفهمهه

من باشم رک و راست میگم این مراسمو دوست ندارم و نمیام 

دیگه بزور که نمیگیره منو ببره

سرنوشت بد نوشت ...
واه خب بگو من از این جمع ها خوشم نمیاد!!! از تو جمع غریبه بودن خوشم نمیاد ممنون میشم درکم کنین! شما ...

از بس از خودش میترسه دوس داره همه فک کنن عروساش عاشقشن همیشه دورشن...با اینکه برعکسه همشون از رو اجبار میان هی میگه بقیه فک میکنن ما باهم مشکلی داریم ک شما نمیاین

من باشم رک و راست میگم این مراسمو دوست ندارم و نمیام دیگه بزور که نمیگیره منو ببره

به زور که نه ولی انقد حرف و تیکه میندازه بعدا خودشو سنگین میگیره که حالت و بهم میزنه

یعنی میگی اگه یه بهونه مثل اینکه کلاس دارم جور کنم بهتر نیس ؟

اخه مثلا از چی میترسی

بعد تو گلا واسه دل خودت زندگی نمیکنی

کلاس رو نمیری چون دوست داری زبان یاد بگیری

داری ثبت نام میکنی که یه وقت مادرشوهرت دعوتت کرد براش بهانه داشته باشی

که چی بشه مثلا

من خودم آدم مذهبی نبستم

مادر همسرم یه روز خاص سال نذر دارن غذا میپزن پخش میکنن بین نیازمندا و یه سری مراسمات مذهبی

من تا حالا پامو تو اون مراسم نذاشتم

چون اعتقادم یکی نیست با ایشون و جایگاهی ندارم تو اون مراسم

مستقیم همون اوایل گفتم که معذرت میخوام شرکت تو این مراسم به اعتقادات و طرز فکر من نمیخوره، نمیام ولی بعدا برای دیدنتون مزاحمتون میشم

تا الانم دیگه هیچوقت به من و همسرم نگفتن که بیاید برای فلان مراسم، چون اعتقادات همسرم هم مثل خودم هست، بخواد کمک کنه به خانوادش میره، اگه نه خب نمیره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
2804
از بس از خودش میترسه دوس داره همه فک کنن عروساش عاشقشن همیشه دورشن...با اینکه برعکسه همشون از رو اجب ...

حالا یکبارو شاید دوست داره بقیه عروسشو ببینن یکبار و برو دیگه نرو وقتی دلشون میخواددبقیه عروسشونو ببینن که عروسشونو دوست دارن و دلشون میخواد به بقیه هم نشون بدن ببینید چه عروسی دارم وگرنه به چپشونم نیست بخوان حتی کسی اونارو ببینه و بشناسه

خوشبحالت مادرشوهرت فهمیدس...

تو سطح آدمای دورتو تعیین میکنی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
حالا یکبارو شاید دوست داره بقیه عروسشو ببینن یکبار و برو دیگه نرو وقتی دلشون میخواددبقیه عروسشونو بب ...

رفتم بابا ....مراسم احیا گرفته بود رفتم کلی ادم ریختن تو خونه کلی ام پذیرایی کردم البته روم حساس شده یکی دوبار میرم بعدا نمیرم دیگه 

از بس از خودش میترسه دوس داره همه فک کنن عروساش عاشقشن همیشه دورشن...با اینکه برعکسه همشون از رو اجب ...

عزیزم اینکه اون دوره دوست داره به بقیه مربوط نیست که!!! بقیه هم میان سخن وری خوردن و تماشا! شما باید حرف خودتو بزنی ،شما نری میخواد به یه جماعت بگه عروس کوچیگم نیومد چون پریوده؟! واقعا؟! مسایل شخصیته ، بگو اصلا بد نیست اتفاقا حد و مرزتو مشخص میکنی

عزیزم اینکه اون دوره دوست داره به بقیه مربوط نیست که!!! بقیه هم میان سخن وری خوردن و تماشا! شما باید ...

بقرران میگه انقدر نفهمه باز میاد تعریف میکنه که خانوما گفتن فلان چیزو فلان چیزو بخوره من تو عقدم اوایل طبق عادت خونه بابام زیاد میخوابیدم اونجام رفته بود براشون تعریف کرده بود ک عروسم تا ساعت۱۲ میخوابه یا تو جمع خونواده میکف منم از اون ب بعد صبح زود پامیشم میرم خونمون

2801
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز