لطفا اگر کسی میدونه بگه
چند شب پیش نزدیک 3 یا 4 صبح بود خواب دیدم دارم با خواهر شوهرم (در واقعیت الان فقط سلام علیک داریم همین) وارد کتاب فروشی میشیم وقتی از راهرو وارد شدیم دم در اون یک نفر دیدم خواهر شوهرم باهاش شروع کرد سلام علیک کردن اول گفتم این آدم چقدر آشناست وقتی رفتم تو متوجه شدم اون شخص بیرونی پدر شوهرمه(ایشونم در واقعیت کلا از من خوشش نمیاد) و تو دلم میگفتم چرا بهش سلام علیک نکردم حرف نزدم و داخل کتابفروشی یه شخصی بود اونم آشنام بود گفت اینا کی هستن پشت سرت بیرون وایسادن و توضیح دادم کی هستن و کتابخونه خیلی قشنگی بود پر کتاب و رنگی رنگی بود فضاش و اونا بیرون مشغول صحبت شدن و نتونستن باهام وارد بشن. کسی میدونه بگه.