همسایه جدیدمون اومده بود خونه رو بشوره تمیز کنه واسه فردا اسباب کشی کنه...
خیلی خلاصه وار میگم
چند نفر همراهش بودن خواهراش و عروسشون و همراهشون یه دختر بچه دوساله
من فقط یه چایی بردم خستگی از تنشون بره!
هر دقیقه در میزدن میشه بچمونو نگه داری میشه شیر بدی میشه پوشاک بدی میشه بچه رو خونه شما بخوابونم
من ضعف بچه کوچیک دارم یعنی حتی بچه یزیدم باشه جگرم کباب میشه براشون ...بچه اینام دوسالش بود هوای اینجا بشدت سرد و زمستونی شده بخاری هامون روشنه باز سردمونه...
خودمم باردارم هفت ماهه و یه پسر دوساله دارم
قبولکردم بیاد اینجا و بخوابه مراقبشم بودم ولی مادرش منوقشنگخر فرض کرد
من حتی دل نمیدم بچه دوسالمو بدم مادرم نگه داره مبگم اذیت میشه مردم چقدر پررو و بی چشم و رو شدن