اینقدر رفتارای مزخرف ازش دیدم ک نمیدونم از کجا شروع کنم وقتی نامزدیش بهم خورد کلا از این رو ب اون رو شد حالا پسره هم اصلاااا پسر بدردبخوری نبودااا نه خودش نه خانوادش کلا درامدش وقتی اومد خواستگاریش ماهی دو میلیون تومن بود خانواده پسره وعده اجازه مغازه و کار رو برا پسرشون ب خواهرم داده بودن ک هیچکدوم صحت نداشت هرچی تو گوشش میخوندیم ک این پسر هیچی نداره خانوادشم از هم پاشیدست (پدر خانواده ۸ سال خانوادشو ترک کرده بود ) خلاصه اخر سر هم خانواده پسر زیر بار مخارج نامزدی نرفتن و بهم زدن و از اون ب بعد خواهرم باهام بد شد منو متهم میکرد ب حسادت آزارم میداد طعنه بیماریمو میزد ک برا همینه خواستگار نداری
وقتی برام خواستگار اومد کلی باعث ایجاد تنش و درگیری میشد میخواست همه چی رو خراب کنه حتی یبار تو نامزدیم تو رو شوهرم گفت این مریضه ولی شوهرم بهش گفت من میخوامش و اینو قبلا بهم گفته
خیلی رفتارای اینطوری داشت الان ازدواج کردخ پارسال بعد ۶ ماه دوری اومد یک هفته موند و اون یک هفته رو باز همون اخلاقای مزخرفش رو داشت و رفت
شوهرم میگه هیچ وقت نگو خواهرته از دشمن هم برات بد تره ولی بازم ته دلم نسبت بهش مهربونم
بنظرتون راجبش چیه؟