عزیزم خیلی ناراحت شدم.😔واقعا خواهرت حسود و بی عقله. کمبود و عقده داره 😔
خودتو ناراحت نکن . به همسرت بگو ازت ممنونم که تلاشتو کردی بیای دنبالم ولی نشد.....بعد کیکی.غذایی درست کن از دلش در بیاد. و تجربه شد که بخاطر هیشکی با همسرت اینجوری نکنی
اوه اینقدر از این تحقیرها شدم
انقدر بهم تیکه انداختن
بعد ده سال بیا بیین من کجام و اونا کجان
طوری شده برای یه صحبت تلفنی با شوهر من وقت می گیرن
دنیا همیشه این طوری،نیست عزیزم
صبر کنی نتیجه میبینی
فقط وقتی به جایی رسیدید مغرور نشید که خدا بلده کسی رو که خودش بالا برده بکشه پایین
منم همسرم تو عقد موتور داشت ولی حتی شده بود چهار ساعت با موتور تا جایی بریم با خودش میرفتم بعضی وقتا برگشتنی بقیه که ماشین داشتن میگفتن ما جا داریم با ما بیا شوهرت با موتور بیاد شوهرمم میگفت برو اذیت نشی ولی نمیرفتم
دل شوهرت از همه مهم تره وقتی اینجوری پذیرفتیش الان نباید با حرفات دلشو بشکونی اون فعلا توانش همینه
چرا صلاح ندونستی دقیقا ؟
خودش باید تصمیم می گرفت میخواد بیاد عروسی یا نه بعد شما صلاح ندونستی؟
خواهرت این همه تحقیرت کرد دوباره رفتی نشستی توی ماشین اونا ؟
عزیزم کلا داری اشتباه رفتار میکنی میرفتی از کارکنان تالار میخواستی براتون آژانس می گرفتن
واقعاً بعضیا چقد بیشعورن خودتو ناراحت نکن ماشین چیز مهمی نیست میخرید بعد
خب پدر و مادرت کجا بودن؟ با اونا میرفتی
همون بخاطره همین نامزدم رو نداشتیم بیاد خودشم میگفت دوره نمیخواد بیام هم صلاح نمیدونستم چون با دختره صمیمیم رفتم
رفتنی عروسی با تاکسی تلفنی رفتیم ک خیلی دوره عروسی فقط تا ۱۱ شب هست برگشتنی با آبجیم اینا مجبور بودم😞
در اصل واقعا وظیغه ی شوهرخواهرت نیست و توقع بیجاست که بگی دوبار بره و بیاد
دیگه درد و دل نکن
چندسالته
مثا اوایل ازدواجم بی سیایتی و اینکه تاپیکاتو خوندم
خودت مثل من داری گند میزنی به زندگیت گندی که طول میکشه تا جبران بشه
مراقب باش
