دور ران پای مورچه چنده
مجسمه معروف دوتا ادم فلزی تو باتومی داستان عشق و عاشقی علی و نینو بود
که باهام ازدواج میکنن بعدش جمهوری آذربایجان جنگ رو شروع میکنه و دو معشوقه از هم جدا میشن
علی مسلمان بوده و دختره مسیحی
اینکه مادرشوهرم آب زیر کاهه
همین جا فهمیدم
تولد دعوت میکنن اونوقت ازت دنگ میگیرن گشنه ها😂
اینکه مارو واقعا لک لکا آوردن
اینکه من خیلی دوست داشتنی ام🤩
من تازه فهمیدم خیلی اوسکولم
صبح به جای بانک ملی رفتم تو بانک صادرات نشستم تازه نوبت گرفتم بعد کارمند بانک مدارک و خواست گفت خانم اینجا صادارته😶😐
نمیدونستم بخندم یا خجالت بکشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز