دیشب با مشاور حرف زدم آقا بود بعد اون با ۱۹سال سنم نمیزاره با کسی تلفنی حرف بزنم بعدش زنگ زد دید اشغاله کلی بدوبیراه گفت و کلی تحقیرم کرد بابت کنکور
حالا بعدش امروز اینقدر بداخلاقه و اصلا نادیده میگیره حالمو بد میکنه
نمیزاره برم تو پذیرایی درس بخونم
تو اتاق خودمم تمرکز ندارم
بعد من با گوشیم تایم میگیره پارت هارو
بنظرتون گوشی رو بزارم جلو چشش و برم بخونم؟ یه چند روز از گوشی دور شم
البته میدونم تغییری تو رفتارش نداره ولی خسنم کرده
بهونه نمیاری؟
چرا باید تو پذیرایی درس بخونی؟
خودتو بابت خطایی نکردی ثابت نکن
مامان منم اینزطوری بود اونقدر ریلکس برخورد کردم الان چیزی نمیگه
باهاش اصلا دهن به دهن نشو تا تمرکزتو بهم نریزه
برای ساعت مطالعه ات هم کرنومتر بخر از دی‌جی کالا
اینکه مامانت حواسش هست چون میدونه توی جامعه چه خبره
منم همش میگم کاش مامانم حواسش بود تا مشاور کنکور نمیتونست بهم ابراز علاقه کنه و فریبم بده
بابا چاپلوسی کن مامانا زود خر میشن دور از جونشون
مثلا بگو مامان من گوشیمو میزارم اینجا حواسم پرت نشه یک ساعت و نیم دیگه میشه یادم بندازی؟
یا مثلا تابم استراحتات بیا سالن بگو وای چقدر درس خوندم
مامان من ببینه میخونم انقدر خوشحال میشه دیگ کاریم نداره
دیکه باید عادت کرد ؛ پدر و مادر ماهم اوباما و زنش نبودن (:
یک هفته قبل کنکورم ساعت دو صبح بود و مادرم دو صبح با من دعوا کرد که چرا بیداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان هفت سال از اون قضیه گذشته من ارشد حقوقم و دارم برای وکالت میخونم و مادرم هنوز همونه ولی من دیگه عادت کردم (:
