دختر دایی من که بچه ش سقط شد میگفت توی سرویس بهداشتی فهمیدم داره سقط میشه زجه میزدم و گریه میکردم سقط شد گرفتمش توی دستم و بهش دقت کردم همه اجزای بدنش توی سایز کوچیک تشکیل شده بود ولی یه دفعه متوجه شدم یه پا نداره میگه همون لحظه گریه م بند اومد و دچار شوک شدم و این موضوع خیلی به پذیرشم کمک کرد شما هم در نظر داشته باش و سعی کن به پذیرش و آرامش برسی
چون بدن ، جنینی که سالم نباشه رو عموما پس میزنه
گاهی اوقات آدم علت و خیر و صلاح اون اتفاق رو مثل دختر دایی من اینطوری مستقیم میفهمه ، گاهی اوقات هم نه
ولی همیشه خیر توی همون چیزی هست که برامون اتفاق میفته حتی اگر پشتش رنج زیادی باشه
من میگم تجربه سقط هایی که داشتم بهم کمک کرد که مادر بهتری باشم و الان قدر بچه رو بهتر میدونم
ان شاالله هم شما هم استارتر به زودی و به سلامتی باردار میشید و برای بچه تون مادری خواهید کرد
ولی این مسیر رو جوری بگذرونید که بعدا یه حرفی برای گفتن داشته باشید
این مسیر رو قدرتمند بگذرونید که بعدا به خودتون بگید دمم گرم که کم نیاوردم ، دمم گرم که از دل این رنج ها جوانه زدم رشد کردم بالغ شدم و مسیر خودم رو پیدا کردم
شاید خدا میخواد یک رهبر بهت هدیه بده ، یک فرد اثر گذار در سطح جهانی و تو هنوز اون مادر قدرتمندی که باید این رهبر رو پرورش بده نباشی شاید الان یک فرصت در اختیارت قرار داده شده که رشد کنی و آمادگی مادری کردن برای یک اسطوره رو در خودت ایجاد کنی
بسپر به خدا و روانت رو آروم نگه دار
ان شاالله به زودی زود باردار میشی عزیزم