دختر دایی ام ده سال بود یه پسر دوست داشت بعد پسره رفت زن گرفت ، چقدر این دختر از لحاظ روحی به هم ریخت بعدش سر کار یه همکارهاش از دختردایی ام خوش میاد و کم کم با هم هم صحبت می شن و بعد میاد خواستگاری اش و با هم ازدواج می کنند یعنی این پسر صد برابر از لحاظ قیافه و هیکل و خانواده بهتر از اونه ، دختر دایی ام انقدر ذوقش داره و انقدر دوستش داره ، همه اش با هم به مسافرا و گردش و خوشی هستند
تو هم از ماجراهای آینده خبر نداری، شاید قراره تو خوشبخت تر بشی