حس میکنم بعد از یک سال زجه زدن خدا بهم یه شانس داده بود که تا ابد خوشحال و خوشبخت باشم و من سر خجالت و غرور مسخره ام گند زدم بهش
شانس دومیم قرار نی بهم داده بشه.
نباید اون روز عقب میکشیدم
باید انقد میبوسیدمش تا نفسش بند بیاد
نباید بعدش تو بغلش خجالت زده جمعمیشدم. باید انقد از طعم لباش میگفتم تا خسته شه
باید فرداش که دیدمش خودمو تو بغلش خفه میکردمنه اینکه به رو خودمم نیارم چیزی شده
نه اینکه انقد ازش فاصله بگیرم که به قول خودش حس کنه اسباب بازیم بوده
عوضی باید بفهمی من خیلی دلم برای بوی تنت تنگ شده.
کاش حداقل اونسویشرتت که هر وقت سردممیشد تنم میکردی رو بهممیدادی تا حس کنمتوی بغلتم.
بد باختمت...
ازمخواستی ازت متنفر بشم که حالمخوب باشه
ببین چیکارکردی. من الان از خودممتنفرم .آرومه دل من بودی. رفتی دلم آشوب شده:)