وضعش صد برابر من بهتر بود روغن ازم میخواست میوه میخواست چای میخواست سیب میخواست
ادکلن میخواست زانو برا بخاری میخواست بست میخواست تاید میخواست شده بودم مغازه زاپاسش.
حس کردم ابله فرضم کرده
بهش گفتم روغنیو ک قرض گرفتی ازم پس میدی لازم دارم.
پسش داد اما از اونروز باهام قهره و بلاکم کرده خواستم بهش نذری بدم آیفونش تصویریه منو دید باز نکرد.
زنگم زدم بلاک بودم