2777
2789

شدیدا حوصلم سر رفته

رختکن بازنده ها هم که اپیزود جدید نمیده.

من چند تا از worthy های لیستمو میگم

به شرطی که شما هم پادکست و موضوع مورد علاقه خودتونو بگید هااا 😁😉


رختکن بازنده ها (مصاحبه با افراد تقریبا موفق و صحبت درباره سایه های زندگیشون)

انسانک (فلسفی ادبی)

مورخ (تاریخی)

رواق (اپیزود های ابتدایی. فلسفه اگزیستانسیالیسم)

دیدن (فلسفی)

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.

طبقه شانزدهم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

عصر حجر و فلسفه علم و خداحافظ آفریقا هم خیلی دوست داشتم

اگر به داروینیسم و زیست شناسی تکاملی علاقه دارید.

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

طبقه شانزدهم

اره دارمش ولی نمیدونم برای چیل کردن مناسبه یا بهم فاز برو زندگیتو بساز میده 😭 یکم استرس دارم میخوام به کار فکر نکنم الان.

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.
2803
اره دارمش ولی نمیدونم برای چیل کردن مناسبه یا بهم فاز برو زندگیتو بساز میده 😭 یکم استرس دارم میخوام ...

راستی

یه سوالی از من داشتی

من تعلیق بودم اون دوره 

سوالت رفع شد؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
راستییه سوالی از من داشتیمن تعلیق بودم اون دوره سوالت رفع شد؟

نه اتفاقا همین الان سیگار دستمه

میخواستم بپرسم چطور ترک کنم

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.
نه اتفاقا همین الان سیگار دستمهمیخواستم بپرسم چطور ترک کنم

باید خاموش کنی و این نخ آخرین نخت باشه

من برای بار آخر یه نخ کشیدم

باقی پاکت و فندکمو انداختم تو سطل اشغال

و دیگه نکشیدم

الان شد ۶ سال پاکی

بدون قلیون، سیگار، پاد، ویپ و هر دخانیات دیگه 

هرچند اینا رو قبلشم نمیکشیدم ها، برای اطلاعت میگم که بدونی مثلا سیگارو ول نکردم جاش پاد بکشم 

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
باید خاموش کنی و این نخ آخرین نخت باشهمن برای بار آخر یه نخ کشیدمباقی پاکت و فندکمو انداختم تو سطل ا ...

ماشالله به ارادت.

من گفتم سنگین نکشم

الان چند ماهه، روزی یک پاکت ناپولی میکشم.

خسته شدم از دست خودم.

نمیکشم هم نسخ میشم میگم فقط یه نخ دیگه 😭

از بدی های تنها زندگی کردن

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.
ماشالله به ارادت.من گفتم سنگین نکشمالان چند ماهه، روزی یک پاکت ناپولی میکشم.خسته شدم از دست خودم.نمی ...

سرکار نمیری؟ بیرون؟ اینور اونور؟

بعد خجالت نمیکشی که بوی سیگار میدی همش؟ باید ادکلن و آدامس و اینا دم دستت باشه همیشه؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
سرکار نمیری؟ بیرون؟ اینور اونور؟بعد خجالت نمیکشی که بوی سیگار میدی همش؟ باید ادکلن و آدامس و اینا دم ...

کارم دورکاریه. بیرون نهایتا کافه و پیش دوستای خودم یا خرید. بوی سیگار رو حقیقتا کسی تابحال به روم نیاورده.

آره با آدامس و اسپری دهان و مسواک همیشه کاور میکنم.

ولی ناراحت اینم که انرژی زیادی ازم میگیره. همزمان استرس هم بهم میده هی وسط کار باید پا شم. :(

شما واقعا گذاشتی کنار شد؟ با حالتای آخ بارون میاد آخ الان چه می‌چسبه بعدش چکار کردی؟

اگر آرکیتایپ همه شخصیت های هلنی رو لحاظ کنیم، من به سرنوشت کاساندرا مبتلا ام.
کارم دورکاریه. بیرون نهایتا کافه و پیش دوستای خودم یا خرید. بوی سیگار رو حقیقتا کسی تابحال به روم نی ...

من قبلشم گیر این حالتا نبودم

نمیگم حال نمیده ولی به چه قیمتی

من از سن کم بخاطر اول حماقت دوم کنترل نکردن استرس و سوم گشتن با یه آدم عوضی سیگاری اونم واسه یه مدت کوتاه گیر افتادم

یعنی شاید یک سال من باهاش کار کردم و چون قبله من بود (توی کارم الگوم محسوب میشد و خیلی شیفته‌ش بودم، اون مدت به عنوان دستیار همه جا باهاش بودم فارغ از اینکه اون آدم موفق توی کار و شدیدا شکست خورده توی زندگی بود) تنها آورده ای که برام داشت سیگار بود که یکی از بزرگترین شکستای زندگیمه

۵ سال سیگار کشیدم پشت هم

ولی بعدش گفتم بابا بشاش تو چیزی که سلامتی و اعتبارتو میگیره بعد باید نگران این باشی که نکنه الان میرم فلان جا بوی سیگار بدم

نکنه الان همسرمو میبوسم حالش بهم بخوره نتونه منو ببوسه

نکنه الان رفتم پیش پدرم بفهمه من داستانم چیه

فقطم به بقیه فکر نمیکردم

اول از همه به خودم فک میکردم که چه چیزهایی رو میدم تا ۳ دیقه یه نخ رو دود کنم

دیدم بخاطر ۳ دیقه حداقل ۳۰ سال ایندمو قراره بدم بره

بیخیالش شدم

بعدا خیلی تو موقعیتش بودم

شب برفی و نمیدونم سیگار پشت مش*** حال میده بیا بکش و الان شمالیم شمال هوا میطلبه و قهوه با سیگار میچسبه و بشین یه کتاب بخون یه سیگارم روشن کن و ... ولی گفتم با خودم که چی؟

چه مفهومی داره خوشحالی تو هر دیقه و ثانیه با این آشغال تعریف بشه

و واقعا دلم نخواست هرگز که دوباره امتحانش کنم

و خیلی جیزا رو هم باهاش کنار گذاشتم

یه سری افکار رو، یه سری رفتارا رو

من حتی دیگه توی مهمونی به هیچ عنوان نوشیدنی الکلی نمیخورم

حتی بگو دو درصد الکل

مرز منه دیگه

دلم نمیخواد بخورم

نه چون مذهبی ام یا میترسم یا هر چی

چون خودم تصمیم گرفتم

اینجوری باید درباره ش فکر کنی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792