ببین بابام سر خاستگارم و اینا
با من دعوای بدی کرده جوری که میگه تو دختر من نیستیو فلان
از اونطرف امشب اینو فهمیدم
نمیخام مامانم بدونه اینبار بدونه دیگه هیچی درست نمیشه
میخام خودم با کمک طرفم اون زن و بترسونم
تهدید کنم ابروشو میبرم
فقط بره نمیخامم بابامم بدونه اینا از سمت ماست
که اکر زنه بهش حرفی بزنه دیگه روی همه چیز باز میشه
میخام ناشناس باشه
بترسه و فق بره
توبهم بگو چی کنم من دارم روانی میشم