شما چیکار میکنید من دوتا بچه دارم نه و چهارساله صفر تا صد کاراشون با خودمه خسته شدم هرجا برم بازد با خودم ببرمشون کم پیش میاد شوهرم نگه داره روحیه ام خسته اس جسمم خسته اس دیروز رفتم کفش بگیذم دوتاشونو بردم نتونستم بگیرم امروز به شوهرم گفتم نگهدار گلت باشه ولی رفت بیرون پیام داد دارم میرم عروسی بعد دوستای پسرم اومدن تا ده ونیم شب کاردستی درست میکردن شوارم الان یدیقه اومده رابطه خواسته بعد که من ناراحتم میگه عجب شب پنجشنبه ای داریم ما نمیفهمه خسته شدم باهاش بحثم شد
زندگی همینه عزیزم
جلوش وایسا ، یه مدت خونه رو مرتب نکن ظرفا رو بریز سینک وقتی میخواد اب بخوره ظرف نباشه بذار خونه رو گند برداره غذا دو وعده در میون بذار ، لباساش رو ننداز ماشین اتو نزن گفت چرا ، بگو اون موقع که همه جا تمیزه صدات در نمیاد نمیگی خسته ای حالت خوب نیست کمکت کنم الانم دیگه من توان ندارم همینه که هست
منم برای خودم وقت میخوام ، باشگاهی جایی ثبت نام کن یکم شروع کن به خودت برس ادم بشه
بشین با همسرت صحبت کن بهش توضیح بده که اگه همکاری نکنه شما جسمی و روحی فرسوده میشی افسرده میشی بعد کل زندگیتون تحت تاثیر قرار میگیره
اگه یه بار رو دو نفر به دوش بکشن هیچکدوم خسته نمیشن ولی یه نفر بکشه میبره
من نمیتونم بگم چیکار کن چون مشخصه ازش میترسی
مشکل زنای ما هم همینه اینقدر میترسن که مرد سوار میشه
من ادمی ام که سازش میکنم وقتی ببینم از حدش فراتر رفت میشم مثل خودش میخواد دعوا بشه میخواد هر چی بشه داد بزنه داد میزنم ولی شما مثل مادر منی یا مثل جاری خواهرم که اونم اینطوریه و سکوت میکنه
سخته چی بگم اخه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز