اون روز دخترمو بردم درمانگاه سرم بزنم دیدم مادر تخت بغلی همش داره ب بچه من نگاه میکنه اصن به بچه خودش نگاه نمیکنه من به بچش نگاه کردم خشکم زد
مشکل شدید ژنتیکی داشت در حال تشنج بود پرسیدم از کی اینطوریه گفت از نوازدی داره تشنج میکنه الان دیگه ی تیکه گوشت شده ۵ سالشه
تصور کن تمام روز اون کنار خوابیده توی مادر نمیدونی بچه داری یا نداری هیچ واکنشی نداره سنگینه مامانش نمیتونه ببره بشورش گفت غذای میکس بهش میدم جای پوشکش عنقد سوخته بود بخدا میخاستم
بلندش کنم ببرم بشورم پماد بزنم فورا گریه م گرفت تحمل داری ۱ روز بچت تب داشته باشه بخابه
اون ۵ سالشه هنوز گردن نگرفته!!!
مادرش ۵ ساله داره نوزادداری میکنه گفت دوستش دارم نمیبرم بهزیستی خیلی خانوم و صبور بود من تحمل بچه مریض نداشتم
تو رو خدا ناشکری نکن