2777
2789

من و شوهرم ازدواج عاشقانه داشتیم همه چیز خوب بود گه گداری جروبحث سررفتارای خانوادش داشتیم بدون بی احترامی خیلی زود هم آشتی میکردیم هیچی نداشتیم نه خونه نه ماشین با کمک هم و با کلی وام و قرض هم ماشین گرفتیم هم خونه قرضارو باز باکمک هم پرداخت کردیم ولی واما همچنان ادامه داره رابطمونم عالی بود همیشه تا اینکه دخترم ب سن لجبازی رسید یعنی هروقت بخوام برا ی کار منفیش ک برا خودش خطرناکه مخالفت کنم انقد جیغ وداد میکنه ک حد نداره و شوهرمم عصبانی میشه وسیله میشکنه چندبارم بچه رو زده زودم پشیمون میشه و همچنان واقعا عاشقمه ولی اون لحظه اصلا کنترلی روی خودش نداره از این اخلاقش خسته شدم یعنی این بچه هرکاربد یا خطرناکی بکنه باید من لال شم بهش تذکر ندم ک نکنه جیغ وداد کنه بعد باباش عصبی شه

راهکاری چیزی دارید لطفا مشاورم چندتا رفتم بی فایده

وقتی با دخترت تنها بودین بهش تذکر بده

 کسی از فاسد حمایت نمی کند جز فاسد! کسی از آدم هرزه حمایت نمی کند به جز هرزه ها ( داستان روباه دم بریده رو پیشنهاد می کنم سرچ کنید بخونید تا علت حمایت بعضی ها از هرزگی رو متوجه بشید ) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸بانویی باش که روز قیامت وقتی پیامبر ﷺ تو را دید بفرماید :  ایشان  بانویی هست که سنتم را زنده کرد زمانی که بانوان امتم دچار فساد( بی حجابی ، دوست پسر ، بددهنی ، بداخلاقی  و ... ) شده بودند

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2805
بچه شوم بزرگ شد زن و شوهر باهم صحبت کردن و یواش یواش حل شد الان بچه شما کوچیکه هر دو عصبی هستید کمی ...

میدونی دخترمن از اول همه چیزش سخت بود از بارداریم گرفته ک بیشترش بستری بودم تا نارس بودن و توی دستگاه بودن و کولیک و رفلاکس و نخوابیدن و بعدش خودم باردار شدم و سقط کردم و چندبار خیلی بد مریض شدم باید مراقبت ویژه بستری میشدم ک چون از روز اول هیچکس یک دقیقه کمکم نکرد دیگه حتی برا مشکل  ریه و قلب و اینام حالم ک بد میشه نشد بستری شم چون کسی نبود دخترمو بذارم پیشش الانم ک سه سالشه مریض میشم میترسم پیش باباش بذارم چون دیدم عصبی میشه غیرقابل کنترله

میدونی دخترمن از اول همه چیزش سخت بود از بارداریم گرفته ک بیشترش بستری بودم تا نارس بودن و توی دستگا ...

دقیقا مشکل شما همین مسائلی که گفتین هستش و

با بزرگ شدن بچه همه چیز حل میشه. 

زمان مشکل شمارو حل میکنه. 

کمی تحمل و صبوری کنید 

با پدرش بچه باید خوب صحبت کرد و از معایب عصبی شدن و خشم واسش گفت تا قانع بشه .البته بنظرم اگه شما کوتاه بیایی و همون گذر زمان مشکل رو حل میکنه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792