همسرم سفیده من سبزه

برو خداروشکر کن سالمه

قدر بچه سالم و سلامت را ندارید به خدا 😑

اعتماد به نفس و شخصیت کاریزماتیک مهمه

خیلیا چهرشون متوسطه ولی با اعتماد به نفس بالایی دارند و شخصیشون کاریزماتیکه دوست داشتنی میشند

دقیقا مث من تازه همه ی بچه های جاریام سفید پسرمم سفیددخترم سبزه ومن عاشقانه میپرستمش کسی جرعت نداره بش اخم کنه قربونش برم 

آره منم بچم به علت سندروم داون سقط شد. آدم اصلا نباید ناشکری کنه. 

حالا تو اون حالم مردم میپرسیدن پسر بود یا دختر

بعضیاشون می‌فهمیدند پسر بود بیشتر غصه میخوردن که سقط شده

کاش زودتر این فرهنگمون درست بشه 

چقدر عین منی 

دقیقا شوهرم و خانواده اش پوستشون سفیده من گندمی رو به تیره 

و چند بار اوایل ازدواجم تیشرت پوشیدم مادرشوهرم بازوهامو با ی حالت چندشی گرفت و گفت چقدر سیاه شده دستات 

سیاه نبود گندمی بود ولی چون خودشون سفیدن دیگه بقیه رو سیاه میبینن 

من می‌دونی چندتا تیشرت نو و نپوشیده دارم که از اونموقع اعتماد به نفسی نمونده تا بپوشمشون

درست میگی 

من متاسفانه اعتماد به نفسم تو کودکی توسط خانواده تخریب شد 

و تو نوجوونی توسط خانواده شوهر 

اصلا هیچوقت خودمو دوست نداشتم و همیشه از همه چی خودم بدم میاد

عزیزم شوهرت شما رو دوست داشته که با شما ازدواج کرده.اگه سفید میپسندید با کس دیگه ای ازدواج میکرد.اوناییم که میگن بچه به باباش بره شمام بگو پدرش منو پسند کرده.هر کی هر چی میگه شخصیت فرهنگ خودشو میرسونه

من حالا از چهرم بدم نمیاد متوسط ولی راضیم میدونی به نظرم برام بسه ولی اعتماد به نفسم خیلی پایینه و بی زبونم

استرس شدید دارم از دوره مدرسه تا حالا که 36سالمه

خوب نشدم. میگم خوش به حال اونایی که قوی اند. 

گلی منم  سبزه ام و همسرم خیلی خیلی سفید. کل خانواده همسرم سفیدن و البته بسیار زیبا. دخترم مثل من سبزه است و منم گاهی دلم می خواست مثل خانواده پدرش بود ولی جالبه که خانواده همسرم این نوه رو بیشتر از نوه های دیگه دوست دارن.. الان که دخترم سه سالشه میگم مهم تر از همه چیز هوش و ادب بچه است و اینکه زیبایی هم خیلی ربطی به رنگ پوست نداره

حالا زن دایی من خواهرش بچه دومشو دنیا آورده بود خیلی زیبا بود و بچه اولش قشنگ نبود بعد مادرای دو طرف کل کل انداخته بودند هرکدوم بچه اولو می‌گفتند به طرف شما رفته

طفلی اون بچه

ی سریا بویی از انسانیت نبردن.مخصوصا کسایی که جلوی زبونشونو نمیگیرن.من خودم بعد ازدواجم از طرف مادرش خواهراش چرت پرت شنیدم.خودشون آش دهن سوزی نیستن.مثلا برای خواهرش خواستگاری اومدن عمه خواستگار گیر داد به من چقد عروست نازه خوشگله از کجا پیداش کردی.مادرشوهرم برگشته میگه خوبه میگفت سیاهی ازت تعریف کرده دلم میخواد خفش کنم

وای چقدر ادم دوست داره،  دور و برش رو تا ده روز خالی کنن و هیچ کی نباشه جز همسرش و مادرش. 

خب چرا گفته

خوبه میگفت سیاهی؟ مگه اعتراضی کرده بودی به حرف اون

ما دوره عقد داشتیم با صابخونمون از آسانسور میومدیم بالا خونه را ببینیم خانم صابخونه به مادرشوهرم گفت عروست قشنگه. مادرشوهرمم سکوت کرد هیچی نگفت نه گفت آره، نه گفت نه

بعد خوب شدنت برو پیش مشاوره.