شوهرم خیلی خجالت زده م میکرد واقعا هر روز از خودم بدم میومد، دل شکستن جای خود داره
یک ماهه شایدم بیشتر باهاش حرف نمیزنم یکم اوضام بهتره، دیگه لااقل صبحانه میخورم، یا نهار
وقتی میاد هر کودوممون یه سمت خونه ایم، حرف میزنه ماجرایی از روز رو بگه من هیچی نمیگم هیچی