سلام دوستان بعداز تحقیقات و صحبت باخود اقا و ... بابام گفت قبول کن اما فعلا عقد نکنید یه محرمیت میخونیم بدون بله برون و اطلاع احدی از فامیل حداقل ۶ ماه رفت و امد کنید ببشتراشنابشیداکنهم مثل دوست دختر دوست پسرا نه
گفت بیشتر پیش هم باشید سفر برید و رفت امد خانوادگی
حتی پیشنهاد داد ۶ ماه بریم ویلای بابام که به تهران نزدیکه زندگی کنیم اگه دیدیم میتونیم عقد کنیم
چه پدر پایه ای
چه بابای روشنفکری😍
خدا حفظش کنه برات
مبارکه،خوشبخت بشی عزیزم
قدر باباتو بدون حالا بابا من بود میگفت چون نگات کرده باید عقدش بشی😂
دم باباگرم
من ۲۸ سالمه یبار جداشدم یه دختر ۸ ساله دارم که باپدرشه
خواهربرادر خونی ندارم
یه داداش دارم که دراصل پسرعموم بود عموم که مرد بابام میخواسته زنشو بگیره مامانم بچشونو میگیره به زنموم میگه برو شوهر کن پسرتو من نگه میدارم
زنمومم رفت کلا
و دراصل تک فرزندم
خانواده مذهبی خیلی سخت گیرن دارم که کلا منو قائم میکنن مهمونی جایی هم برن نمیبرن میگن طلاق گرفتی زشته حالامیگن دوره افتاده ازادشده
از نظر ظاهری قدم ۱۷۲ تقریبا کمی تپل هستم
پوستم سبزست و چهرم وجدانا همه میگن خوشگلی
خانوادم خوبن از نظر اجتماعی و مالی و خوش نام هستن
اما بهیییییییچ عنوان خاستگارنداشتم تواین ۷ سال حتی یک نفر
حتی تلفنی
بهیچ عنوان و بهیچ شکلی
فکر کنم ۶ ماه برید ویلای بابات جالب نباشه چون آقا میاد عشق و حالشو میکنه و شما وابسته میشید بعد اگه به تفاهم نرسیدید اونی که داغون میشه تویی
خدا پدرتو برات نگه داره...چقدر فهمیده و خوب
حالا شرایط خاستگاری که منو جای اداری دیده و مستقیم اومده جلو :
متولد ۷۱
سابقه ازدواج و نامزدی نداره
از نظر مالی یه خونه تو خانی آباد نو داره نزدیک بازار و محل کارشه میخواد همونجا بشینه ۵۵ متر بیشترم نیست هرچقدرم خودمو کشتم که نریم اونجا قبول نکرد و من چون همه معیارامو داره تااینجا و مورد خوبی بود خونه هم قبول کردم از نیروهوایی برم اونجا و خب کمی دورمیشم
یه پرشیا داره و ماهی ۸۰ الی ۱۵۰ درآمد که البته تموم هزینه های مادر پیرش هم باایشونه چون تنها پسر خانوادس و پدرهم نداره
البته ۶ ماه زیاده
در حد دو سه ماه،،شایدم کمتر
میدونی ممکنه پسره ازت سیر شه بره
کلا دوتاخواسته از من داشت:
شاغل نباشم
میگه میتونم خودم تامین کنم دوس دارم زنم دنبال یادگیری باشه به خودش برسه و ...
و اصرار داره زبان رو حتما برم تااخرش
و باشگاه رو ادامه بدم
دومین خواستش این بود که
برم اونجاباهاش زندگی کنم توخانی ابادنو
و امروز گفت خونشو بعدا نشونم میده و اگر نپسندیدم تو همون محل میتونه نوستز بخره به سلیقه ی من و بزرگتر بگیره تا ۸۰ متر اینا
گفت میزارم روش خونه بهتر میخرم اما همونجا اون محل
گفت من روزا باموتور میرم سرکارو برمیگردم تاحالاهم که زن نداشتم مادرم برام ناهارو ظرف غذا میزاشته
وقتی زن داشته باشم دلم میخواد خونم نزدیک باشه ظهرابیام خونه پیش زنم غذای گرم بخورم
پدرت روشنفکره افرین بهش مبارکه خوشبخت شی
درمورد بچه ی من ...
که پریشب بعداز یکسال و اندی دیدمش و انشالله دیگه هرماه یه اخرهفته رو میاد دیدنم ...
بابای من همون شب خاستگاری گفت که تازمانیکه بچه رفت و امدش با پدرشه و اون میبره و میارتش باید فقط خونه ی بابام دخترمو ببینم چون پدرش شر هست و ادرسمونو پیدانکنه بهتره
منم برای اقا شرط ضمن عقد گزاشتم و بهش گفتم که باید قید بشه دخترمن هر سالی بهرعلتی حالا فوت پدرش ، ناسازگاری با زن بابابعداز ازدواج پدرش یاهر علتی اگر بخواد باما زندگی کنه شوهرم مخالفت نکنه
اقا هم قبول کرده فقط گفته که در حد توانش براش فراهم میکنه زندگی رو وخواسته که پای پدرش و حواشی به زندگیمون باز نشه وگرنه باخود دخترم هیچ مشکلی نداره
