توی سن ۲۸ سالگی خیلی پیر شدم
نزدیک ۱۰ ساله با مردی ازدواج کردم که بی حد و حساب داد میزنه و عصبی میشه...
خیلی وقتا من واقعا هیچ تقصیری ندارم😞 ولی همه چیزو سر من خالی میکنه ... همیشه باید سکوت کنم که اگر نکنم دیوانه میشه ...
منه خاک بر سر یه بچه هم دارم
اگه بخوام برم میدونم که بچمو نمیده ... دلمم تاب نمیاره تنها بذارمش پیش مردی که خودم نتونستم تحملش کنم
چقدر گاهی وقتها تقدیرمون بی رحمانه تلخه...💔